نام زیبا برای دختر و پسر

دوستان, چند روز پیش ضمن ریش زدن صبحگاهی, توجهم به دو تا خال جلب شد که تازگی رو صورتم ظاهر شدن,امروزتو اینترنت به این مطلب برخوردم: " تشکیل خال متاثر…

Continue Readingنام زیبا برای دختر و پسر

نگرانی بی مورد

میگه دخترم ٢ هفتست رفته ایران , هر روز بهم زنگ میزنه, یک روزم نشده که تلفنی با هم تماس نداشته باشیم!
دیروز بهش میگم بابا, هر روزم لازم نیست تماس بگیری.
دخترم میگه نه بابا, من باید هر روز باهات حرف بزنم! (more…)

Continue Readingنگرانی بی مورد

بازم چیز + 18

هفته پیش دوستان, یکشنبه ای با بچه هام رفته بودیم استخر, خیلی آدم اونجا بودن منجمله دو تا خانوم هموطن عزیز که اونا هم با بچه هاشون تشریف آورده بودن که روز تعطیل, مثل ما,  بدنی به آب برسونن!

من معمولا وقتی جایی, بخصوص  تو محیط های بسته,  هموطنان گرامی رو میبینم , سعی میکنم که هر چه سریع تر سلامی کرده و  بهشون برسونم که من  هم از هموطنان  شریف ایرانی هستم, مخصوصا اگر که از بانوان ایران زمین  باشن!
دلیلش هم  هیچ دیگری نیست بجز اینکه در اثر فزونی  سال های عمر و کهولت سن, متاسفانه دیگر هیچ موی سیاهی  بر سر مبارک,  اما کچل این بنده سراپا تقصیر مشاهده نمیشود  و اندک احتمالی میرود  که هموطنان در نگاه اول مرا از نوادگان کوروش کبیر  و داریوش بزرگ بحساب نیاورند و اینجانب را چیزشان هم  حساب ننموده و خدای نکرده, زبانم لال, حین گفتگو های دوستانه,  کلماتی  از دهان مبارکشان صاعد گردد که موجبات خجلت زدگی  دو طرفه مهیا گردد! (more…)

Continue Readingبازم چیز + 18

مردان حامله!

ارسال‌شده در  نوشته‌های بابی!در ژانویه 11, 2009

دخترم پرسید، بابا مگه مردام حامله میشن؟
گفتم نه بابا جون، تو حتما اون خبرو تو رادیو تلویزیون شنیدی که میگفت یک مرد حامله شده، اما اون مرد نبوده، زن بوده ، تغیر جنسیت داده، وگرنه عزیزم مرد که حامله نمی‌شه!گفت بابا تغیر جنسیت دیگه چیه؟ ( با خودم گفتم عجب گیری افتادیم با این بچه) گفتم (more…)

Continue Readingمردان حامله!

سرزمین کفار!

ارسال‌شده در نوشته‌های بابی جولای 4, 2010   ۵-۴  سال پیش جاتون خالی‌ مسافرتی داشتیم به جزایر قناری، به شهری به نام San Agustin در Grand Canary ! اون وقتا…

Continue Readingسرزمین کفار!

عنکبوت زیبای من!

ارسال‌شده در  نوشته‌های بابی در فوریه 8, 2010 نویسنده: مهدی امیری خدمت شما عرض کنم که پارسال همین موقع‌ها بود داشتم جارو میزدم، ایندفعه نه تو خونه بلکه تو مغازه!…

Continue Readingعنکبوت زیبای من!