introduction : Who is mehdi Amiri ? معرفی مهدی امیری

https://youtu.be/4dhtfCCzS5w دوستان اگر نتونستین ببینین , کلیک کنین و در یوتیوب تماشا کنین! who is Mehdi Amiri معرفی مهدی امیری

Continue Readingintroduction : Who is mehdi Amiri ? معرفی مهدی امیری

که شیر آسان نمود اول!

ارسال‌شده در نوشته‌های بابی! در دسامبر 14, 2008 از شما چه پنهون، چند وقتی‌ هست که این شیر لامصب حموم ما چیکه میکنه و خانومم هر روز گیر میده که…

Continue Readingکه شیر آسان نمود اول!

…. هر جا که روی

چند روز پیش  یکی از دوستان اومده بود پیشم، حالش خیلی گرفته بود، میپرسم چته؟! میگه باید ۳ روز دیگه برم بیمارستان ،عمل دارم! میپرسم عمل چی؟ میگه روده ،…

Continue Reading…. هر جا که روی

!طنز تعمیر اجاق گاز

چند هفته ای بود که عیال  هر روز میگفت که اجاق گازمون درست کار نمیکنه، یکی  از شعله هاش روشن نمیشه! منم میگفتم عیب نداره حالا، ۴ تا شعله هستن، ۳ تای…

Continue Reading!طنز تعمیر اجاق گاز

!مردان حامله

نوشته مهدی امیری ( Mehdi Amiri)  در ژانویه 11, 2009

دخترم پرسید، بابا مگه مردام حامله میشن؟
گفتم نه بابا جون، تو حتما اون خبرو تو رادیو تلویزیون شنیدی که میگفت یک مرد حامله شده، اما اون مرد نبوده، زن بوده ، تغیر جنسیت داده، وگرنه عزیزم مرد که حامله نمی‌شه!

گفت بابا تغیر جنسیت دیگه چیه؟ ( با خودم گفتم عجب گیری افتادیم با این بچه) گفتم (more…)

Continue Reading!مردان حامله

کلاغه میگه قار قار!

نوشته مهدی امیری می 26, 2010 خانوم  بچه هاش یکماهی بود که رفته بودن ایران، بعد از کارش چونکه هوا خوب بود به دوستش زنگ زد که برن تو شهر…

Continue Readingکلاغه میگه قار قار!

!ادب مرد به ز دولت اوست

نویسنده مهدی امیری ۵ آوریل ۲۰۰۹ نمی‌دونم این چه عادت زشتیه که بعضی‌ از ما ایرانیها داریم، بعضی‌ از ماها، اکثرا  جوونتر ها، خیلی‌ که با همدیگه دوست میشن، برای…

Continue Reading!ادب مرد به ز دولت اوست

عنکبوت زیبای من!

ارسال‌شده در  نوشته‌های بابی در فوریه 8, 2010 نویسنده: مهدی امیری خدمت شما عرض کنم که پارسال همین موقع‌ها بود داشتم جارو میزدم، ایندفعه نه تو خونه بلکه تو مغازه!…

Continue Readingعنکبوت زیبای من!

تئاتری به اسم زندگی‌!

  نوشته مهدی امیری Mehdi Amiri  می 17, 2010 life is a play چند وقت پیش با برادرم که رل یک آدم فهمیده و دانشمند رو بازی میکنه!  صحبتی‌ داشتیم…

Continue Readingتئاتری به اسم زندگی‌!

……یارو گفت

نوشته مهدی امیری در فوریه 6, 2010

خیلی‌ اخماش تو هم بود، با صد من عسل هم نمیشد خوردش، گفتم چی‌ شده رفیق ؟ نبینم اینجور اوضات در هم بر هم باشه، خیلی‌ پریشونی!
گفت میخواستی چی‌ بشه؟ پدرم در اومده، نمیدونم من چه گناهی کردم که اینجوری باید کفارشو پس بدم! (more…)

Continue Reading……یارو گفت