نخل شاداب
دیروز دوستان رفته بودیم بوداپست, یک خورده که راه رفتیم و از پله ها بالا و پایین رفتیم عجیب پاشنه پام درد گرفته بود, دنبال یک جا میگشتم, کافه ای , رستورانی, جایی که یک ساعتی! تو سایه بشینم و نفسی تازه کنم, یکی از همراهان که چند سالی هم از من جوونتره گفت , دوست داری بریم اون موزه رو ببینیم؟ (more…)
دوستان این عشق و علاقه بیش از حد من به فوتبال, کم کم داره مشکل ساز میشه! از وقتی که مسابقات جام جهانی شروع شده من عادت کردم که روزی…
نوشته مهدی امیری ۲۹ آپریل ۲۰۱۴ میگم یادش بخیر, زمان شاه, رو سر در مراکز خرید تو لندن و منچستر به فارسی نوشته بودن, خوش آمدید, حالا کم مونده بنویسن,…
نوشته مهدی امیری ۱۹ آپریل ۲۰۱۴ هفته پیش دوستان, یکشنبه ای با بچه هام رفته بودیم استخر, خیلی آدم اونجا بودن منجمله دو تا خانوم هموطن عزیز که اونا هم…
به تقاضای دوستان آدرس و شماره تلفن اکثر کتاب فروشی های تهران و کرج رو در سایتی دیدیم که در این قسمت تقدیم میکون و از دوستان خواهشمندیم که ما…
داشتم از مغازه میومدم بیرون که یکی از دوستان سر رسید. پرسید کجا با این عجله؟ گفتم میخوام برم بازار سبزی فروشا, تا نبسته باید بجنبم. گفت چی میخوای بخری…
اصلا جمعه خوبی نبود, هر کی هم از صبح, وارد مغازه شده بود, رفته تو بود تو اعصابم! خداخدا میکردم که هر چه زود تر اون روز لعنتی تموم شه…