از پایین به بالا

یکی از مشتری های مغازه رو دیروز بعد از چند ماهی دیدم, حال خانومشو میپرسم, میگه جدا شدیم!
میگم چرا اخه, شما که خیلی با هم خوب بودین؟!

(more…)

Continue Readingاز پایین به بالا

که شیر آسان نمود اول!

ارسال‌شده در نوشته‌های بابی! در دسامبر 14, 2008 از شما چه پنهون، چند وقتی‌ هست که این شیر لامصب حموم ما چیکه میکنه و خانومم هر روز گیر میده که…

Continue Readingکه شیر آسان نمود اول!

چینی قلابی

نوشته مهدی امیری ۲۰ آگوست ۲۰۱۲

دوستان ماجرای امروزمون ، در اصل بر میگرده به ۷-۸ سال پیش! تازه ازدواج  کرده بودیم  و همسر گرامی از ایران تشریف آورده بودن,  مام  با وجودی که تا اون زمان زندگی مجردی داشتیم اما  همه  جور هم وسائل خونگی داشتیم اما خوب دیگه، هموطنان رو که میشناسید، وقتی از ایران میان، هیچی رو قبول ندارن! تا چند ماه و حتی سالیان سال، هر چی  تو ایران داشتن،   بهتره از اینجا!

(more…)

Continue Readingچینی قلابی

دعوت!

نوشته مهدی امیری  در آگوست 6, 2010

چقدر من این تعارفات ایرانی رو دوست دارم، ۳ روز پیش تو مغازه بودم که خانومی، هم سنّ و سال خانوم خود بنده وارد مغازه شد!
بعد از سلام و علیک گرم و گیرا و جای خانوم بچه‌ها خالی‌ نباشه و انشالا بزودی برگردن و دلتنگی‌‌ها تموم بشه و این حرفا گفت که من امروز خودم اومدم پیشتون که دعوتتون کنم که یک روز یا یک شب، هر جوری که راحت تر هستین و وقتتون اجازه میده تشریف بیارین پیش ما، شامی، ناهاری در خدمتتون باشیم!
گفتم خدمت از ماست خانوم!
  هر چی‌ فکر کردم، اصلا قیافه  خانومه یادم نمی‌اومد رومم نمیشد که ازش بپرسم که شما اصلا کی‌ هستی‌! بی‌ انصاف همشم میگفت شوهرم، یکدفم اسمشو نمیگفت که من بدونم شوهرش کیه!
(more…)

Continue Readingدعوت!

…. هر جا که روی

چند روز پیش  یکی از دوستان اومده بود پیشم، حالش خیلی گرفته بود، میپرسم چته؟! میگه باید ۳ روز دیگه برم بیمارستان ،عمل دارم! میپرسم عمل چی؟ میگه روده ،…

Continue Reading…. هر جا که روی