چاقی و لاغری
آقا من که راستش موندم تو این داستان! چاق شدنو میگم, شکم زده بیرون داره منفجر میشه! هر کی هم واسه خودش یک تئوری میده, یکی میگه چیزای چرب نخور,…
آقا من که راستش موندم تو این داستان! چاق شدنو میگم, شکم زده بیرون داره منفجر میشه! هر کی هم واسه خودش یک تئوری میده, یکی میگه چیزای چرب نخور,…
دوستان این عشق و علاقه بیش از حد من به فوتبال, کم کم داره مشکل ساز میشه! از وقتی که مسابقات جام جهانی شروع شده من عادت کردم که روزی…
میگم: چه خبر؟ میگه: خبرای خوش! میگم: چی مثلا؟! میگه: مام دیگه به خوبی و خوشی بعد از چندین سال, از همدیگه سوا شدیم! میگم: این خیلی خوبه که آدما…
نوشته مهدی امیری ۲۹ آپریل ۲۰۱۴ میگم یادش بخیر, زمان شاه, رو سر در مراکز خرید تو لندن و منچستر به فارسی نوشته بودن, خوش آمدید, حالا کم مونده بنویسن,…
داشتم از مغازه میومدم بیرون که یکی از دوستان سر رسید. پرسید کجا با این عجله؟ گفتم میخوام برم بازار سبزی فروشا, تا نبسته باید بجنبم. گفت چی میخوای بخری…
ارسالشده در نوشتههای بابی! در دسامبر 14, 2008 از شما چه پنهون، چند وقتی هست که این شیر لامصب حموم ما چیکه میکنه و خانومم هر روز گیر میده که…
نوشته مهدی امیری ۲۰ آگوست ۲۰۱۲
دوستان ماجرای امروزمون ، در اصل بر میگرده به ۷-۸ سال پیش! تازه ازدواج کرده بودیم و همسر گرامی از ایران تشریف آورده بودن, مام با وجودی که تا اون زمان زندگی مجردی داشتیم اما همه جور هم وسائل خونگی داشتیم اما خوب دیگه، هموطنان رو که میشناسید، وقتی از ایران میان، هیچی رو قبول ندارن! تا چند ماه و حتی سالیان سال، هر چی تو ایران داشتن، بهتره از اینجا!
نوشته مهدی امیری در آگوست 6, 2010
چند روز پیش یکی از دوستان اومده بود پیشم، حالش خیلی گرفته بود، میپرسم چته؟! میگه باید ۳ روز دیگه برم بیمارستان ،عمل دارم! میپرسم عمل چی؟ میگه روده ،…