تلافی

نوشته مهدی امیری سپتامبر ۲۰۱۴  دختر کوچیکم میگه , بابی من خیلی دوست داشتم مامان تورو میدیدم. میگم من خودمم مامامنمو زیاد ندیدم باباجون, خیلی کوچیک بودم که رفت. میگه…

Continue Readingتلافی

اعتیاد شدید

خطرناک ترین ماده مخدر! دوستمون تعریف میکرد, که چند سال پیش خانواده ای از ایران اومده بودن که از فامیلای دورش بودن و میخواستن چند ماهی تو وین بمونن, ازش…

Continue Readingاعتیاد شدید

زرشک پلو

میگه میخوام ازدواج کنم! میگم مبارکه, همدیگرو خوب میشناسین؟ میگه اره, خیلی خوبه, اینقدر بهم میرسه. هر شب منتظرم میمونه, غذا واسم آماده میکنه ... زرشک پلوایی میپزه که میخوای…

Continue Readingزرشک پلو

نخل شاداب

چند روز پیش رفته بودم خونه یکی از دوستان, دیدم یک نخل خیلی قشنگ و تر و تازه تو گلدون تا آشپزخونشه.
خیلی تعجب کردم آخه اصلا فکر نمیکردم که اهل گل و گیاه و این حرفا  باشه!

(more…)

Continue Readingنخل شاداب
Read more about the article نخل شاداب
credit craiyon.com

نگرانی بی مورد

میگه دخترم ٢ هفتست رفته ایران , هر روز بهم زنگ میزنه, یک روزم نشده که تلفنی با هم تماس نداشته باشیم!
دیروز بهش میگم بابا, هر روزم لازم نیست تماس بگیری.
دخترم میگه نه بابا, من باید هر روز باهات حرف بزنم! (more…)

Continue Readingنگرانی بی مورد

این قافله عمر عجب میگذرد

دیروز دوستان رفته بودیم بوداپست, یک خورده که راه رفتیم و از پله ها بالا و پایین رفتیم عجیب پاشنه پام درد گرفته بود, دنبال یک جا میگشتم, کافه ای , رستورانی, جایی که یک ساعتی! تو سایه بشینم و نفسی تازه کنم, یکی از همراهان که چند سالی هم از من جوونتره گفت , دوست داری بریم اون موزه رو ببینیم؟ (more…)

Continue Readingاین قافله عمر عجب میگذرد

از پایین به بالا

یکی از مشتری های مغازه رو دیروز بعد از چند ماهی دیدم, حال خانومشو میپرسم, میگه جدا شدیم!
میگم چرا اخه, شما که خیلی با هم خوب بودین؟!

(more…)

Continue Readingاز پایین به بالا