خاطره بسیار غم انگیزی از مادر جوانی با ۲ دختر خردسالش
#مهدی_امیری #وین #اتریش #مادر #فرزند #بچه #دختر #مهد #مرگ #خاطره #غم #فوت #MehdiAmiriOfficial #MehdiAmiri #mehdi_amiri #MehdiViennaAmiri #MehdiParsnewsAmiri #Wien #Vienna
#مهدی_امیری #وین #اتریش #مادر #فرزند #بچه #دختر #مهد #مرگ #خاطره #غم #فوت #MehdiAmiriOfficial #MehdiAmiri #mehdi_amiri #MehdiViennaAmiri #MehdiParsnewsAmiri #Wien #Vienna
نوشته مهدی امیری در ۱۷ مارس ۲۰۱۰ زمانی که بچه بودیم، باغ انار بزرگی داشتیم که ما بچهها خیلی دوست داشتیم، تابستونا که گرمای شهر طاقت فرسا میشد، برای چند…
می 19, 2009 نوشته مهدی امیری
چند هفته ای بود که عیال هر روز میگفت که اجاق گازمون درست کار نمیکنه، یکی از شعله هاش روشن نمیشه! منم میگفتم عیب نداره حالا، ۴ تا شعله هستن، ۳ تای…
نوشته مهدی امیری در می 9, 2009
ارسالشده در نوشتههای بابی ژوئن 22, 2010
ارسالشده در نوشتههای بابی در ژوئن 6, 2009 یادش بخیر دوران بچگی، ۱۳-۱۴ سالم بود، یکروز جمعه تو ماه رمضون، ٢ ساعتی مونده به افطار، داشتیم با ۲ تا از…