نوشته مهدی امیری در می 9, 2009
چندین سال قبل،یادش بخیر! به قول معروف سال به سال گویی دریغ از پارسال! بگذریم، چی داشتم میگفتم؟ آها، از سالهای گذشته، خدمت شما عرض کنم که من جزو کارهای مختلفی که کردم یکی هم رانندگی تاکسی بوده، که اتفاقا هم از همه کارایی که تا حالا افتخار انجام دادنشونو داشتم بیشتر دوست داشتم! هر روز ، در مورد من شاید بهتره بگم هر شب، چونکه من شبها کار میکردم، هر شب که میرفتیم سر کار، با یک عده آدم جدید سرو کار داشتیم، دکتر، مهندس، گارسون، فروشنده، کارگر، زن، مرد……..همه هم غریبه، آدمایی که شما قبلا نه میشناختی و نه دیده بودی! همه هم خیال میکردن که راننده تاکسی روانشناس و یا روانپزشکه، شمام باید هر چرتو پرتی که میگفتن تایید میکردی دم نمیزدی! به ۲ دلیل، اولیش بخاطر اینکه با یارو بحث نکنی و سر شاخ نشی، زود برسونیش هر قبرستونی که میخواد بره ، پولتو بگیری و یارو هم بره دنبال کارش و دلیل دوم این بود که وقتی حرفاشونو تایید میکردی خیال میکردن پخی هستن و موقع پیاده شدن بهت انعام خوبی میدادن! ماها که شبا کار میکردیم کارمون مشکلتر بود، چونکه از ۱۰-۱۱ شب به بعد که تاتر و سینما و کنسرتها تموم میشد دیگه تا صبح با مستها و زنای خراب، کلاهبردار ها، آدمای دنبال درد سر , روانیها و…….سرو کار داشتیم البته یک عده هم بدبختایی بودن مثل خود ماها، که شبا کار میکردن و خسته و کوفته کارشونو تموم کرده بودن و میخواستن هر چی سریعتر برسن خونه و حال حوصله هیچ صحبتی رو هم نداشتن، مام بعد از چند وقت یاد میگرفتیم که اصلا گوش به حرف هیچ کدوم از اینا ندیم، فقط بله و نه بگیمو رانندگیمونو بکنیم و شب رو به صبح برسونیم!
ما راننده تاکسیهای ایرانی در خارج، یک مشکل بزرگ دیگم داشتیم با مسافرامون، اونم این بود که از ۹۰ در صد مسافرامون سوادمون بیشتر و مدرک تحصیلیمون بالاتر بود! این خیلی اذیتشون میکرد! اونم البته راه حل داشت، واسه اینکه درد سر نداشته باشیم، وقتی میپرسیدن کجایی هستی نمیگفتیم ایرانی! یکدفعه میشدیم، ترک یکدفعه عرب، یکدفعه یونانی، همه ملیت هارو میگفتیم غیر از ایرانی، ایرانی کمسواد کم داریم تو اروپا! بعدشم ایرانی که نبودی مجبور نبودی که تمام مسیر راجع به اتفاقات ایران و حکومت ایران و تاریخ و تمدن ایران باهاشون بحث کنی!
داستانی هم که امروز میخوام براتون تعریف کنم در رابطه با همین ایرانی نبودنمه!
یکبار جلو یکی از هتلهای ۵ ستاره واستاده بودم، تاکسی اولی بودم، دربون هتل منو میشناخت اومد گفت تو که انگلیسی بلدی، گفتم آره، چطور مگه؟ گفت اون آقایونی که دم در واستادن، ایرانی هستن، میخوان یه تاکسی بگیرن باهاش یکی ۲ ساعت اینور اونور برن خیلی هم مایه دارن اما آلمانی بلد نیستن میخوان یکی باشه انگلیسی بلد باشه، ایرانی هم نباشه! گفتم گور پدرشون، خیلی دلشون بخواد فلان فلان شده ها، حالا دیگه کار به جایی رسیده که ایرانی سوار تاکسی ایرانی نمیشه؟ گفت نه بابا جریان چیزه دیگس، اینا میخوان کسی نفهمه کجا میرن، وگرنه اینا آلان ۲-۳ روزه اینجان همش فقط با ایرانی اینور اونور میرن، رستوران ایرانی، تاکسی ایرانی، دوستای ایرانی، اما مشب مثل اینکه زیر سرشون بلند شده، میخوان برن عشق و حال! من هم بهشون میگم تو عربی، ببرشون هم فاله، هم تماشا، هم پولتو در آوردی هم حال کردی! گفتم نه بابا بگی عرب هستم ممکنه عربی بلد باشن، درد سر میشه بگو یونانیه، من تا حالا ندیدم که ایرانی بتونه یونانی حرف بزنه، گفت باشه، بعدا بیا واسم تعریف کن چی شد، یک خورده بخندیم گفتم باشه. فقط محض خندش، وگرنه ما اینکاره نیستیم ها!
آره، شوخی شوخی ما شدیم اونکاره! این خاطرهای که میخوام براتون تعریف کنم، میشه گفت بیشتر به درد ۱۸ سال به بالا میخوره، جون مادراتون اگه سنتون کمتره، نخونین، اونقد هم که شما خیال میکنین با مزه نیست، برین تو سایتهای دیگه هر چی دوست دارین ببینین اما منو دچار عذاب وجدان نکنین. البته من خیلی از صحبتهایی که ردو بدل شد سانسور میکنم اما اگه بخوام همشو حذف کنم که دیگه جالب نیست!
بله داشتم عرض میکردم، دربونه رفت و اقایونو فرستاد پیش من، دو تا آقای ایرانی، خیلی شیک و پیک، ترو تمیز، ادوکلن زده، حدود ۴۲-۴۳ ساله، ریش و سبیلاشونو ۳ تیغه زده بودن، اومدن سوار شدن، من به آلمانی گفتم Guten Tag اونام به انگلیسی گفتن hello به انگلیسی پرسیدم کجا دوست دارین تشریف ببرین؟ یکیشون که جلو نشسته بود گفت ، جای بخصوصی نیمیخایم بریم ، میخوایم شهرو ببینیم، یه خورده بچرخیم! گفتم باشه، راه اوفتادیم، دومی گفت چی بهش گفتی؟ گفت هیچی بابا گفتم میخوام دوری بزنیم، گفت بابا بسه دیگه دور زدن، باز الان این یارو هم چند تا ساختمون کهنه بهمون نشون میده، میگه این قصر فلانه اون موزه فلانه، اون یکی پارلمانه، یکی دیگم وزارت فلان.. دیگه حالم از هر چی موزه وو قصره داره به هم میخوره، بهش بگو ما همه اینارو دیدیم، نه قصر میخوایم نه موزه نه پارک و جنگل، جلوی گفت بابا شلوغش نکن، یواش یواش، یکدفعه که نمیتونم به بابا بگم ما دنبال سوراخیم، صبر کن من خودم درستش میکنم!
پشت سری گفت من نمیدونستم این یونانیها اینقد شبیه ایرانیان، اگه دربونه نگفته بود این آقا یونانیه، خیال میکردم همسایه روبروییمونه، عین سیبی هستن که از وسط نصف کرده باشن! جلوی گفت خوب دیگه ایرانیا و یونانیها با هم خیلی بده بستون داشتن، عقبی گفت، چه بده بستونی برادر من، غیر از اینکه اسکندر زده دهنمونو سرویس کرده، برنامه دیگیی هم داشتیم؟ جلوی گفت خوب دیگه تا بده بستونی تو کار نباشه که دهنی سرویس نمیشه!
پشت سری گفت ببین عزیز من، اصلا گور بابای اسکندر، این حرفا واسه فاطی تمون نمیشه، به این اسکندر مقدونی بگو مارو الکی نچرخونه ، ۱۰ ساله داری میگی انگلیسیم فول فوله حالا ببینم میتونی به این زبون نفهم حالی کنی که ما میخوایم بریم حال کنیم، ساختمون ماختمون هم نمیخوایم، نمیتونیم حالیش کنی بذار خودم بهش میفهمونم! جلوی گفت بابا بیخیال، خیلی آمپرت رفته بالا، چن وقته فعالیت نداشتی، ۱۵ سالت که نیست پدر من، خودتو کنترل کن، شما فرض کن اگه تو وطن خودمون یکی به راننده تاکسی بگه ما رو ببر *نده خونه، چی میشه؟ یارو همچین بزنه تو دهنش که دیگه از جاش بلند نشه، صبر داشته باش نوکرتم، من خودم میدونم چیکار کنم دفعه اوّلم که نیست! عقبی گفت بابا ما تو اروپاییم اینام این حرفا حالیشون نیست، اینجا غیرت میرت یوخدی! جلوی گفت حرف شما درست اما این آقا یونانیه، اینام از ما ایرانیها بد ترن تو این موردها، فیلمهای Antony Queen رو ندیدی که هر کی به خار مادرش نیگا میکرد میزد شیکمشو سفره میکرد!
میخواستم بگم مرد حساب Antony Queen مکزیکی تو کدوم فیلم یونانی زد شکم کسی رو سفره کرد؟ تو زوربا که همش مست بود خدا بیامرز، کجا میتونست شکم پاره کنه؟
پشتی دیگه داغ کرد گفت من به این حرفا کاری ندارم، خودم بهش میگم که ما راستو حسینش دنبال چی هستیم، از پشت زد رو شونم گفت مستر، مستر ببین، ما، گوش کن، فهمیدی؟ ما دنبال مادام هستیم،مادام، مادمازل، فهمیدی حالا؟ من گفتم مادام؟ خودمو زدم به اون در، گفتم مادام
everywhere, مادام on the street, old, young, big, small, what do you want?
جلوی گفت بابا هیچی نگو یارو الان داغ میکنه، عقبی گفت، کون لقش، این چرا داغ کنه، اینو که نمیخایم بک*یم! اختیار چیز خودمونم نداریم؟ عجب گیری کردیم والا!
گفت فرشید بگو ماشینو بزنه کنار من حالیش کنم، فرشید گفت بابا محسن جان بذار بره، شر راه ننداز، محسن برگشت به من گفت، پارک، پارک، اشارم میکرد به پیاده رو، منم ماشینو زدم بغل، مات و مبهوت نیگاش میکردم، گفت بخشکی شانس، مام ببین چه شوفری گیرمون اومد، یارو آصلا از دنیا بیخبره، میگم مادام بهش میگه تو خیابون پره مادامه! چش بسته غیب گفتی، ما نمیدونستیم که خیابون پره زنه! ما اما دنبال خانومیم عزیز من خانوم، صداشو بلند کرد گفت، ببین نوکرتم ، کلوب، بار، مادام، حالا understand؟ گفتم آها، ?Club Bar Strip tease گفت yes yes Strip tease بالاخره ۲ زاریش افتاد این انیشتن!
گفتم?you want girls
گفت yes بابا yes کشتی مارو!
گفتم no problem, girls, strip tease, good good
با خودم گفتم خدا بیامرزتت بابا، گفتی پسرم برو خارج درس بخون که واسه خودت آدمی بشی، به جایی برسی کاش بودی و میدیدی به کجا رسیدیم!حالا ببین پسرتو بعد اونهمه درس خوندن باید واسه اقایون خانوم بیاره! باشه، یک استریپ تییزی بهتون نشون بدم که تا عمر دارین یادتون نره،مادموازل میخواین؟ حالا میبرمتون یک جا که هر چی پول دارین ازتون بگیرن آخرشم دست به چیز برتون گردونن!
اومدم راه بیوفتم، محسن به فرشید گفت، از ظهر تا حالا هیچی نخوردیم، با شکم خالی هم که نمیشه آتیش بازی کرد، بریم یه رستوران یک غذا توپ بزنیمو بریم به جنگ کفار! فرشید گفت ، اره منم خیلی گشنمه بریم یک رستوران ایرانی، چونکه اونجا که داریم میریم چند روزی دیگه غذای ایرانی گیرمون نمیاد .
گفتم عجب گیری افتادیم الان باید اینارو ببرم رستوران اونجام که همه منو میشناسن، تا بریم چاکرم نوکرمها شروع میشه! جلوی گفت، میخوام غذا بخوریم، گفتم چی میخواین گفت Iranian food, تو دلم گفتم کوفتو بخورین شماها ، کم تو ایران غذای ایرانی میخورین که اینجام راضی نمیشین چیز دیگه بخورین! حتما میخواین برین آبگوشت بخورین با پیاز که واسه عملیات آماده بشین!
محسن برگشت از عقب به فارسی به من گفت، اسکندر جون مقدونی بزن بریم که شامو در خدمتیم! من هم لبخندی زدم و راه افتادم به طرف رستوران، تو دلم گفتم بریم که یک اشی واستون بپزم که یک وجب روغن باشه روش!
داشتیم میرفتیم، که محسن گفت داش اسی یک آهنگ دبش یونانی بزار حال کنیم، جون مادرت، زوربا رو بزار که خیلی دوست دارم، با خودم گفتم خدا کنه، الان فرشید ی اون CD رو نزاره که یکدفعه جای زوربا، میگه، دیشب اومدم خونتون نبودی، راستشو بگو کجا رفته بودی! گفتم sorry no greek music, only Radio!
۱۰۰ متری از رستوران اینورتر پارک کردم که کسی از آشناها منو نبینه یکوقت سلام و علیک کنه، بهشون با انگشت رستوران رو نشون دادم گفتم اونجاس، برین بخورین من اینجا منتظرم، محسن گفت اسکندر چی میگه ؟ دوستش گفت میگه من اینجا منتظر میشم، گفت مگه بزارم،روشو کرد به من گفت نه دادش، یو اسکندر ایت با محسن اند فرشید، من نیگاش میکردم، یعنی که نفهمیدم، دستمو گرفت گفت پیاده شو، من بهم نمیچسبه برم اونجا غذا بخورم شما اینجا بشینی! گفت فرشیدحالیش کن، ما ایرانی هستیم، ما از این اخلاقا نداریم، یا هممون میریم، یا هیچکی نمیره، فرشید به انگلیسی گفت شمام باید بیای غذا بخوری، گفتم نه متشکرم، ماشین اینجا جاش خوب نیست، باید باشم که جریمه نشم ، محسن رضایت نمیداد، بالاخره خودم پیاده شدم در رو باز کردمو پیاده شد رفت، ولی همینجوری که داشت میرفت میگفت اینجوری که نمیشه، اینکه حال نمیده، این رسمش نیست!
با خودم تو ماشین داشتم فکر میکردم که عجب بچههای با معرفتی هستن ها، اگه اروپایی بودن، یک تعارف خشک و خالی هم نمیکردن، کم کم داشت ازشون خوشم میومد، ناراحت بودم که چرا این اداهارو در میارم، انگلیسی حرف زدنو یونانی بودنو… تو همین فکرا بودم که دیدم اومدن، با خودم گفتم ۱۰ دقیقم نشد اینا چه جوری خوردن؟ دیدم محسن یک ساک دستشه، از توش ۳ تا ساندویچ در آورد، گفت اولیش مال این مقدونیه، هر چند که کشورمونو نابود کرد اما ما غذا بدون اسکندر بهمون نمیچسبه! نمیدونستم چی بگم، خیلی وقت بود که دیگه از این با معرفتیها ندیده بودم، میخواستم بگیرم ماچشون کنم، میخواستم بگم بابا من کوچیکتونم، شما چقدر با صفایین، ممنونتونم که دوباره بهم فهموندین که افتاده بودن یعنی چی!
محسن گفت، اسکندر،
iran kabab very good, kubideh very good بخور نوش جونت!
گفتم thank you, thank you آقا ما با همین ساندویچ، نمک گیر شدیم ! تو دلم گفتم ، سگ ایرانی به خیلی از این اروپایی ها شرف داره!
دیگه آش یکوجب روغنو فراموش کردم، گفتم بذار یک جا ببرمشون که خوششون بیاد، اینا به من حال دادن من هم بهشون حال میدم، حالا بذار بگن ما فلانیم!
بردمشون یک خیابون که سر تا سرش پر همین bar و night club و اینحرفاس، این خانومها هم چپ و راست واستادن تو خیابون منتظر مشتری! رفتم با ماشین نیگر داشتم جلو یکی از معروفترین night club ها، دربون اومد درو باز کرد واسشون، فرشید گفت که اینجا تنها نریم بهتره، خطرناک نباشه، اگه بتونیم اسکندر رو راضی کنیم باهامون بیاد خوبه! برگشت به من گفت،?dangarous گفتم no, but if you like, eskandar goes with you!
گفت yes please, من هم دیگه باورم شده بود که اسمم اسکندره!
کلید ماشین رو دادم به دربونه باهاشون رفتم تو، من اینجور جاها زیاد رفته بودم، تو night club ها هم، شوفر تاکسی هارو زیاد تحویل میگیرن، چونکه میخوان که واسشون مشتری ببرن! حتی خیلیهاشون به ما پول هم میدادن اما من هیچوقت نگرفتم چونکه شغل شریف چیز کشی رو زیاد دوست نداشتم!
وقتی رفتیم تو، ۷-۸ تا دختر اونجا اینور اونور میچرخیدن، ۲ -۳ تام رو سن استریپ تیز میکردن، تا نشستیم دخترا اومدن سر میزمون، من که گفتم من راننده اینا هستم و خواهش میکنم که دورو ور من نچرخین، منو ول کردن، ۷-۸ تائی دورو بر فرشید و محسن میچرخیدن، تو گوش فرشید گفتم، اگه اینا گفتن واسمون نوشابه بگیرین، حواستون باشه که یک نوشابه خوردن اینا که معمولا هم آب میریزن تو لیواناشون بجای شامپاین، پولش بیشتر از ۱۰ تا نوشابه تو رستورانهای معمولیه، گفت نه حواسمون هست.
اونجا یک تلویزیون هم بود که داشت فوتبال نشون میداد، من پشتمو کردم به سن و مشغول تماشای فوتبال شدم! گارسون ازم پرسید نوشابه چی میل دارین، گفتم هیچی، چونکه من تو اینجور جاها،حتی دست هم به هیچی نمیزنم چه برسه به اینکه بخوام از ظرف و لیوان اونا چیزی بخورم، فکرشو که میکنم چندشم میشه!
۱۰-۱۵ دقیقه گذشته بود دیدم محسن برگشته به فرشید میگه، ببین این اسکندر چه جور آدمیه، رو سن اینهمه دختر لخت مادرزاد دارن ته و بالاشونو نشون میدن اونوقت این مرد نشسته داره فوتبال نیگا میکنه! فرشید گفت ،ای بابا اینا اینقدر از این چیزا دیدن که حالشون دیگه از اینا بهم میخوره، اگه بخوان میتونن شبی ۳-۴ تا از اینا بهترشو بلند کنن! با خودم گفتم، نه داداش اون خبرام که شما خیال میکنی نیست، این زن و دخترایی هم که میبینین اینجا از همه چیزشون گذشتن، آدمایی گشنه و بدبختی هستن که از کشورهای کومونیستی سابق میارن اینجا، مجبورشون میکنن بخاطر سیر کردن شیکمشون یا چرخوندن یک فامیل تن به هر کاری بدن، تماشا کردن این افراد برای من لذت بخش که نیست هیچی، خیلی هم تاسف آواره!
محسن برگشت به اون یکی گفت، راستش داش فرشید منم یکجورایی داره حالم اینجا بهم میخوره، اگه موافق باشی قهومونو که خوردیم بریم، اینجا جای ما نیست، فرشید گفت، من همون اول میخواستم بگم برگردیم اما گفتم شاید شما بخوای بمونی! گارسونو صدا زدن که صورت حسابو براشون بیاره!
صورت حسابو که آوردن، فرشید میخواست بده،دیدم خیلی پول تو دستشه! گفتم میشه حسابو ببینم؟ داد بهم، نیگاه کردم دیدم این بدبختها ۲ تا قهوه خوردن من هم که هیچی نخوردم، حساب شده، چیزی به پول حالا حدود ۱۰۰ یورو!! گفتم قهوه دونهای ۵۰ یورو! گارسونو صدا زدم، گفتم اینا چیه اینجا نوشتی؟ زنه سعی کرد با بلند حرف زدن منو بترسونه، گفتم خانوم صداتو بیار پایین، من از این داد کشیدنا زیاد دیدم، من مشتری نیستم، من شوفر تاکسی هستم این اقایون رو هم من آوردم اینجا، هیچ هم دوست ندارم که شما کلاه سرشون بذارین، اینا ۲ تا قهوه خوردن، پولشم میدن، نه بیشتر نه کمتر! یا شما خودت درسستش میکنی یا میگی، مدیره کلوب بیاد! گفت قهوه تنها که نیست، پول شو هم باید بدن، گفتم شما به من نشون بده کجا نوشتین که مشتریها باید واسه شو پول بدن تا مام بدیم، اگر هم که جایی نوشته نیست، پس حقی هم ندارین که سر مشتری رو کلاه بزارین، خلاصه، ۱۰۰ یورو شد چیزی حدود ۹ یورو! مام دادیم و اومدیم بیرون.
تو ماشین، فرشید برگشت به محسن گفت، خیلی خوشم اومد از این اسکندر، خودشو بخاطر ما به خطر انداخت، محسن گفت کاشکی همه شوفر تاکسیها مثل این اسی مقدونی ما بودن، خیلی با مرامه، تو کلوب هم لب به هیچی نزد، یک نیگام به اونهمه زن لخت که اونجا میرقصیدن، ننداخت! فقط یک عیب بزرگ داره، اونم اینه که زبان آدمیزاد نمیفهمه! یکی زد رو شونم، گفت اسی جان خیلی چاکریم، خدا حفظت کنه واسه زن و بچت! تو به این ماهی چه جوری زدی تخت جمشیدو داغون کردی؟
گفت داش فرشید میدونی الان هوس چی کردم؟ گفت نه والا،گفت ۲-۳ تا چایی قند پهلو با یک قلیون دبش! فرشید گفت اینجا که هیچی، تهران هم اگه بودی ساعت ۱ نصف شب جایی نبود بری چایی بخوری و قلیون بکشی، گفت اجازشو که دارم هوس کنم!
تو راه فرشید گفت، امشب هم شبی بود، من باید میدیدم این چیزارو، اینهمه آدم میان اروپا، بر میگردن تعریف میکنن چی دیدن و چه کارایی کردن، اله کردن و بله کردن، من هم خوشحالم که رفتم و دیدم و فهمیدم که این جور چیزا واسه من تفریح نیست،محسن گفت، من که گلاب بروت کم مونده بود بالا بیارم، منم دیگه کرمم خوابید، چیزی که میخواستم یکبار ببینم دیدم، واسه تمام عمرم بسه! داش فرشید آواز دهل شنیدن از دور خوش است!
تاکسی رو پارک کردم جلو رستوران، از بیرون میشد سماور و قلیونا رو دید، پیاده شدم، رفتم درو واسه محسن باز کردم، اشاره کردم به رستوران ، محسن پیاده شد، گفت اسی مقدونی من کوچیکتم به مولا، تو از کجا فهمیدی من هوس قلیون کردم، بغلش کردم و صورتشو بوسیدم به فارسی گفتم من شرمندتم محسن خان، باید قول بدین که منو بببخشین…………..
نیازمندیهای ایرانیان در اتریش
نیازمندیهای ایرانیان در آلمان
برای اطلاعات در باره رستورانهای وین، اینجا را کلیک کنید!
برای اطلاعات در باره رستورانهای آلمان، اینجارا کلیک کنید!
برای اطلاعات در باره رستورانهای انگلیس، اینجارا کلیک کنید!
برای اطلاعات در باره رستورانهای فرانسه، اینجارا کلیک کنید!
برای اطلاعات در باره رستورانهای سوئد، اینجارا کلیک کنید!
برای اطلاعات در باره رستورانهای هلند، اینجارا کلیک کنید
منم اخلاقم مثل همیناست
ولی جدیدا تک خوری توی ایران زیاد شده (مثلا طرفو مهمون فکر میکنه زرنگی کرده یا ساده ای و …!!) واسه همین فعلا دوست دائمی ندارم
البته دوست زیاد دارم ولی تا زمانی که وضعشون همین باشه مثل آدامس عوضشون میکنم :دی
دمت گرمه حامد جان اگه مثل اینا باشی، خیلی بچه های با مرامی بودن! ولی ایرانیها، خیلی عوض شدن، من هر دفه که میام ایران، میبینم که هموطنان از دفه قبل هم بد تر شدن، همه فقط میخان سر همدیگر رو کلاه بزارن، دوستی و رفاقت و این حرفا دیگه واسه خیلی معنی و مفهومی نداره!
اه ای کاش بقیه اش رو هم مینوشت!اینکه قیافه هاشون چه مدلی شد!
🙁 🙁 🙁
رانندگی مان بیشتر رو کم کنی است تا رسیدن به مقصد … وای بر ما
رعایت نوبت در صف به معنی بی عرضه بودن است. وای بر ما
برخورد و نگرش مان نسبت به جنس مخالف ،نگاه تسخیری است . اگر تسخیر نکنیم یعنی مغلوب شده ایم!!!!وای بر ما
در برخی مناطق کشورمان برای حفظ خواهر و ناموس او را میکشیم تا حفظ شود… وای بر ما
هنگام حرف همه ما اهل سیاستیم و در صحنه عمل همه ما بی تقصیر و بی ربط… وای بر ما
ادعای اخلاق داریم و بلوتوث های سکسی در مکان های شلوغ میفرستیم تا …شکار’کنیم… وای بر ما
ادعای نجیبترین انسانهای روی زمین را داریم و دلمان برای سر در اوردن و افشای اسرار زندگی خصوصی افراد ضعف میرود… وای بر ما
اگر در خودرو نشسته ایم و پوست میوه را توی خیابان نریزیم احمق خطابمان میکنند… وای بر ما
اگر تصادف مختصری اتفاق بیفتد و کسی هم مصدوم نشده باشد با جدال و نزاع یکی را مجروح میکنیم در این حالت استفاده از چاقو رایج است ،… وای بر ما
اگر دو نفر در حال نزاع و کشتن همدیگر در خیابان هستند ان را به عنوان یک موقعیت عالی برای فیلم گرفتن میدانیم.(به جای کشاندن پای پلیس مسوولیت شناس به صحنه و جلوگیری از قتل… در این مورد چیزای دیگری هم میشود گفت که گفتن آن جرات میخواهد) … وای بر ما
در جایی که نوشتن دو خط نامه میتواند مشکل مان را حل کند حاضریم 2 ساعت حرف بزنیم و وقت طرف مقابل را بگیریم و اخر سر هم فایده نداشته باشد… وای بر ما
یکی از زیباترین نژاد های دنیا هستیم اما: بیشترین عمل زیبایی, بیشترین مصرف مواد ارایشی ,بیشترین سفر خارجی برای XXX ,بیشترین سماجت در تقلید مد لباس,بیشترین افسردگی ,بیشترین مصرف داروهای پوستی بیشترین امار طلاق واقعی و عاطفی, زشت ترین سیمای شهری,, بدترین و بیشترین و …. در نیا را داریم… وای بر ما
انجام تعهد ,پرهیز از دروغ,تهمت,احترام حقوق دیگران ,ازمهمترین دستورات دین رسمی کشور است واین امور از بی اهمیت ترین اخلاقیات جامعه. و غالب افرادی که خود را پایبند به این دین معرفی میکنند بی تعهدترین افرادند ، … وای بر ما
امروز به یکی درود میفرستیم و بر یکی مرگ میگوییم و فردا به همان فرد مرگ میگوییم و به دیگری درود.با تغییر لحن رسانه ملی, لحن و نگرشمان نیز عوض میشود … وای بر ما
هرچه بیشتر به مقدساتمان و عزیزانمان قسم میخوریم دروغگوترین هستیم… وای بر ما
خدا نکند چیزی در جامعه مان بورس شود همه بدون تفکر دنبال ان میرویم یه روز ریختن به خیابان ها یه روز رفتن به خارج و یه روز مهاجرت فلان کشور و شاید روز دیگر برگشتن به کشور. … وای بر ما
بدرفتارین جوامع در در پاتایای تایلند و آنتالیای ترکیه هستیم… وای بر ما
از عدم رعایت نظافت شخصیتان ،… وای بر ما
ازگفتن و شنیدن جوکهای قومیتی لذت میبریم… وای بر ما
500 سال است که به جز بی تدبیری چیزی ندایرم و به گذشته 2500 ساله مان مینازیم… وای بر ما ،
پول نداریم نان بخوریم و ماشین گران قیمت قسطی میخریم تا پز دهیم. … وای بر ما
…از کجا بگویم …از چه بگویم… که حالم بد است ، خیلی هم بد است… … وای بر ما
تصمیم خود را بگیریم و با این نامه تغییر را شروع کنیم. … وای بر ما
رانندگی مان بیشتر رو کم کنی است تا رسیدن به مقصد … وای بر ما
رعایت نوبت در صف به معنی بی عرضه بودن است. وای بر ما
برخورد و نگرش مان نسبت به جنس مخالف ،نگاه تسخیری است . اگر تسخیر نکنیم یعنی مغلوب شده ایم!!!!وای بر ما
در برخی مناطق کشورمان برای حفظ خواهر و ناموس او را میکشیم تا حفظ شود… وای بر ما
هنگام حرف همه ما اهل سیاستیم و در صحنه عمل همه ما بی تقصیر و بی ربط… وای بر ما
ادعای اخلاق داریم و بلوتوث های سکسی در مکان های شلوغ میفرستیم تا …شکار’کنیم… وای بر ما
ادعای نجیبترین انسانهای روی زمین را داریم و دلمان برای سر در اوردن و افشای اسرار زندگی خصوصی افراد ضعف میرود… وای بر ما
اگر در خودرو نشسته ایم و پوست میوه را توی خیابان نریزیم احمق خطابمان میکنند… وای بر ما
اگر تصادف مختصری اتفاق بیفتد و کسی هم مصدوم نشده باشد با جدال و نزاع یکی را مجروح میکنیم در این حالت استفاده از چاقو رایج است ،… وای بر ما
اگر دو نفر در حال نزاع و کشتن همدیگر در خیابان هستند ان را به عنوان یک موقعیت عالی برای فیلم گرفتن میدانیم.(به جای کشاندن پای پلیس مسوولیت شناس به صحنه و جلوگیری از قتل… در این مورد چیزای دیگری هم میشود گفت که گفتن آن جرات میخواهد) … وای بر ما
در جایی که نوشتن دو خط نامه میتواند مشکل مان را حل کند حاضریم 2 ساعت حرف بزنیم و وقت طرف مقابل را بگیریم و اخر سر هم فایده نداشته باشد… وای بر ما
یکی از زیباترین نژاد های دنیا هستیم اما: بیشترین عمل زیبایی, بیشترین مصرف مواد ارایشی ,بیشترین سفر خارجی برای XXX ,بیشترین سماجت در تقلید مد لباس,بیشترین افسردگی ,بیشترین مصرف داروهای پوستی بیشترین امار طلاق واقعی و عاطفی, زشت ترین سیمای شهری,, بدترین و بیشترین و …. در نیا را داریم… وای بر ما
انجام تعهد ,پرهیز از دروغ,تهمت,احترام حقوق دیگران ,ازمهمترین دستورات دین رسمی کشور است واین امور از بی اهمیت ترین اخلاقیات جامعه. و غالب افرادی که خود را پایبند به این دین معرفی میکنند بی تعهدترین افرادند ، … وای بر ما
امروز به یکی درود میفرستیم و بر یکی مرگ میگوییم و فردا به همان فرد مرگ میگوییم و به دیگری درود.با تغییر لحن رسانه ملی, لحن و نگرشمان نیز عوض میشود … وای بر ما
هرچه بیشتر به مقدساتمان و عزیزانمان قسم میخوریم دروغگوترین هستیم… وای بر ما
خدا نکند چیزی در جامعه مان بورس شود همه بدون تفکر دنبال ان میرویم یه روز ریختن به خیابان ها یه روز رفتن به خارج و یه روز مهاجرت فلان کشور و شاید روز دیگر برگشتن به کشور. … وای بر ما
بدرفتارین جوامع در در پاتایای تایلند و آنتالیای ترکیه هستیم… وای بر ما
از عدم رعایت نظافت شخصیتان ،… وای بر ما
ازگفتن و شنیدن جوکهای قومیتی لذت میبریم… وای بر ما
500 سال است که به جز بی تدبیری چیزی ندایرم و به گذشته 2500 ساله مان مینازیم… وای بر ما ،
پول نداریم نان بخوریم و ماشین گران قیمت قسطی میخریم تا پز دهیم. … وای بر ما
…از کجا بگویم …از چه بگویم… که حالم بد است ، خیلی هم بد است… … وای بر ما
تصمیم خود را بگیریم و با این نامه تغییر را شروع کنیم. … وای بر ما
واقعا از اين ماجرا خوشحال شدم كه به خير گذشت