That’s so cool in summer
https://www.facebook.com/196250220421093/photos/a.399814283398018/3085379848174768/?type=3
https://www.facebook.com/196250220421093/photos/a.399814283398018/3085379848174768/?type=3
دخترم میگه: بابا خوشحالم که این جمعه باز واسمون کادو میگیری! میگم باز دیگه چه خبره؟! میگه یادت رفته؟! کارنامه میگیریم. میگم اگه همه نمره هاتون ۱ باشه. میگه آره…
دخترم پرسید بابی, تو وقتی هم سن من بودی چه کارتونایی رو از همه بیشتر دوست داشتی؟ گفتم: بچگیای من باباجون برمیگرده به ۴۰-۵۰ سال پیش, مثل حالا نبود دخترم که…
دخترام ولکن نبودن, میگفتن, همه بچه ها تو خونشون یک حیوون دارن, مام میخوایم, باید تو یک سگ بگیری که ما باهاش بازی کنیم. گفتم همون مونده دیگه که من…
دوستان همه در جریان هستن که دراکثر کشور ها، این یکشنبه روز مادره، دو تا دختر منم الان چند روزیه که همش دارن برنامه ریزی میکنن، که چجوری در این روز عشق و علاقشو نو، به بهترین نحو، به مادرشون نشون بدن، از منم کمک فکری میخوان و تا حالام چند بار پرسیدن، بابا امسال واسه مامی چی بگیریم ، منم طبق معمول میگم، یک دسته گل، راضی نمیشن اما!
میگن هرسال که نمیشه گل بخریم براش، امسال میخوایم یک هدیه خیلی قشنگ براش بگیریم! (more…)
نوشته مهدی امیری ۴ مارس ۲۰۱۳ امروز صبح که داشتم دخترمو میبردم مدرسه ،دیدم همچین بگی و نگی دمقه و سر حال نیست! بهش میگم بابا جون، دخترم، امروز دوشنبست…
نوشته مهدی امیری ( Mehdi Amiri) در ژانویه 11, 2009
دخترم پرسید، بابا مگه مردام حامله میشن؟
گفتم نه بابا جون، تو حتما اون خبرو تو رادیو تلویزیون شنیدی که میگفت یک مرد حامله شده، اما اون مرد نبوده، زن بوده ، تغیر جنسیت داده، وگرنه عزیزم مرد که حامله نمیشه!
گفت بابا تغیر جنسیت دیگه چیه؟ ( با خودم گفتم عجب گیری افتادیم با این بچه) گفتم (more…)
ارسالشده در نوشتههای بابی در ژانویه 3, 2010»
ارسالشده در نوشتههای بابی در آوریل 28, 2009