نرخ ارز و نگرانی بنده!

دوستان این  بالا رفتن قیمت ارز هم بد جوری واسه ما ملت درد سر شده ، ایرانی ها اونقدری که نگران  نرخ دلار و یورو و قیمت سکه هستن،  ناراحت  نهار ظهر و  شام شبشون نیستن! (more…)

Continue Readingنرخ ارز و نگرانی بنده!

معامله بر سر خلیج همیشه فــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــارس

دوستان این وطنپرستی من هم عجیب داره کار دست من میده, کم کم دیگه دارم جونمو  بخاطر حب وطن از دست میدم!
الان همین نوشته ای هم که میخوام تقدیم حضورتون کنم،کم خطرناک نیست، ممکنه بازم کماندو بفرستن که ترتیب منو بدن، ایندفه اما نه دشمنا بلکه  وطنپرست  های دو آتیشه ای مثل  خود من! (more…)

Continue Readingمعامله بر سر خلیج همیشه فــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــارس

!معامله از نوع مشهدی

دوستان سالها پیش که بعد از مدت ها، رفته بودم ایران، وقتی میرفتم چیزی بخرم، همراهان میگفتن که تو فورا  پولو در نیار بده، بزار ما اول چونه هامونو بزنیم وقتی گفتیم بده اونوقت دست تو جیبت کن !
من خودم اینجا مغازه دار بودم اما  چونکه  اینجا از چونه زدن و این داستان ها خبری نبود، مام دیگه از عادت در اومده بودیم تا قیمت رو میگفتن، یا میخریدم یام میگفتم خیلی  ممنون و میومدم از مغازه بیرون!
خلاصه یکی دو هفته اول،منو میبردن مثل عقب مونده ها میگفتن تو دهنتو باز نکنی بهتره، مام هیچی نمیگفتیم و دوستان و فامیل واسه من خرید میکردن! (more…)

Continue Reading!معامله از نوع مشهدی

چینی قلابی

نوشته مهدی امیری ۲۰ آگوست ۲۰۱۲

دوستان ماجرای امروزمون ، در اصل بر میگرده به ۷-۸ سال پیش! تازه ازدواج  کرده بودیم  و همسر گرامی از ایران تشریف آورده بودن,  مام  با وجودی که تا اون زمان زندگی مجردی داشتیم اما  همه  جور هم وسائل خونگی داشتیم اما خوب دیگه، هموطنان رو که میشناسید، وقتی از ایران میان، هیچی رو قبول ندارن! تا چند ماه و حتی سالیان سال، هر چی  تو ایران داشتن،   بهتره از اینجا!

(more…)

Continue Readingچینی قلابی

انشاالله !

ارسال‌شده در نوشته‌های بابی در آگوست 14, 2010

مردم تو هیچ جای دنیا دست از خرافات ورنمیدارن! اینجام مردم کم خرافاتی نیستن، دیروز  روز سیزدهم ماه بود و همه یک جورایی مواظب بودن که اتفاق بدی براشون نیوفته، مخصوصاً وقتی‌ که روز سیزدهم باشه و جمعه هم باشه که دیگه اون روز رو میگن که بهتره آدم اصلا از خونه بیرون نیاد! از صبح تو رادیو صحبتا همه راجع به همین روز جمعه و سیزدهم بود و با مردم مصاحبه میکردن که آیا به این حرفها اعتقاد دارن و چه اتفاقاتی واسشون در همچین روزی افتاده! (more…)

Continue Readingانشاالله !

!اسم اصیل ایرانی

دوستان من قبلا هم در باره اسم گذاشتن رو بچه ها  مطالبی نوشتم و میدونین که تا حدی در این مورد  حساسم، وقتی اسمای عجیب و غریب میشنوم ، دیگه جلو دهنمو نمیتونم بگیرم!

امروزم تو مغازه نشسته بودم که آقایی ایرانی تشریف آورد تو مغازه و  پرسید (more…)

Continue Reading!اسم اصیل ایرانی

دعوت!

نوشته مهدی امیری  در آگوست 6, 2010

چقدر من این تعارفات ایرانی رو دوست دارم، ۳ روز پیش تو مغازه بودم که خانومی، هم سنّ و سال خانوم خود بنده وارد مغازه شد!
بعد از سلام و علیک گرم و گیرا و جای خانوم بچه‌ها خالی‌ نباشه و انشالا بزودی برگردن و دلتنگی‌‌ها تموم بشه و این حرفا گفت که من امروز خودم اومدم پیشتون که دعوتتون کنم که یک روز یا یک شب، هر جوری که راحت تر هستین و وقتتون اجازه میده تشریف بیارین پیش ما، شامی، ناهاری در خدمتتون باشیم!
گفتم خدمت از ماست خانوم!
  هر چی‌ فکر کردم، اصلا قیافه  خانومه یادم نمی‌اومد رومم نمیشد که ازش بپرسم که شما اصلا کی‌ هستی‌! بی‌ انصاف همشم میگفت شوهرم، یکدفم اسمشو نمیگفت که من بدونم شوهرش کیه!
(more…)

Continue Readingدعوت!

گربه مخوف!

بعد از اینکه رژیم در ایران عوض شد، خیلی از هموطنان دوست داشتن برای دیدن خانواده برگردن ایران! خیلی ها با دلیل بعضی ها هم بدون هیچ دلیلی میترسیدن که موقع برگشت تو فرودگاه بگیرنشون!
مام دوستی داشتیم که با وجودی که خیلی دلش میخواست برگرده اما خیال میکرد تا برگرده از همون فرودگاه مستقیم میبرنش هولوفدونی! این بشر نه سیاسی بود نه تو عمرش تو تظاهرات و میتینگی شرکت کرده بود و نه هیچ دلیل دیگییی برای این ترسش داشت اما ۱۰-۱۵ سال بود که نمیرفت! (more…)

Continue Readingگربه مخوف!

قلتبان!

دیروز صبح دوستان،  خیلی زود تر اومدم مغازه چونکه خیلی کار داشتم، ساعت حدودای ۸ نشسته بودم پشت کامپیوتر، در هم بسته و چراغام  هنوز خاموش  و داشتم حساب ها رو بررسی میکردم که دیدم یک تاکسی پارک کرد  جلو مغازه ، با خودم گفتم که فقط خدا کنه که از دوستان نباشه که بتونم کارمو تموم کنم ! بازم  محض احتیاط ، خودم رو پشت مانیتور کامپیوتر قایم کردم و گفتم کار از محکم کاری عیب نمیکنه!
تو همین حالت نیمه نشسته و نیمه دراز بودم که دیدم یکی تق تق میزنه به در! جواب ندادم! (more…)

Continue Readingقلتبان!