! کلاغه میگه قار قار
نوشته مهدی امیری می 26, 2010 خانوم و بچه هاش یکماهی بود که رفته بودن ایران, بعد از کارش چونکه هوا خوب بود به دوستش زنگ زد که برن تو…
نوشته مهدی امیری می 26, 2010 خانوم و بچه هاش یکماهی بود که رفته بودن ایران, بعد از کارش چونکه هوا خوب بود به دوستش زنگ زد که برن تو…
نوشته مهدی امیری در می 9, 2009
نوشته Mehdi Amiri در 18, 2010 چند روز پیش بود، اومدم سر صبحی در مغازه رو باز کنم، دیدم آقایی پرسید مغازتون بازه، گفتم همین الان، چند لحظه صبر کنین.…
نوشته مهدی امیری سپتامبر 13, 2010
نوشته مهدی امیری جولای 29, 2010 دیروز یکی از دوستان اومده میگه یک تارنمای جدید درست کردم دیدی؟! گفتم چی شده حالا رفتی تو برنامه تارو و تنبک؟! موسیقی اصیل؟!…
نوشته مهدی امیری ژوئن 30, 2010 دیروز باز طبق معمول، حالم گرفته بود که دیدم یکی از دوستان که روی هم رفته، بچه بدی هم نیست اومد پیشم، این آقا…
ارسالشده در نوشتههای بابی ژوئن 22, 2010
ارسالشده در بهترین نوشتههای بابی آوریل 26, 2010