شیزوفرن

دوستان دیروز گفتگوی جالبی داشتیم با یکی از هموطنان، البته جالب بودنشم همچین بدون بحث نیست! اما خوب دیگه گفتگویی بود از نوعی دیگر! هر چند که پایان زیاد خوبی نداشت و دوستمون بدون گفتن یک کلمه مغازه رو ترک کرد و رفت،  نه به اون سلام و علیک چرب و نرمش و نه به این رفتن بدون خدا حافظیش! من که راستش نفهمیدم چرا آمپرش بالا رفت، الان ماجرا رو واستون تعریف میکنم، شاید شما بفهمین چه اشتباهی از من سر زده!
بله، دیروز نشسته بودم تو مغازه  و طبق معمول با کامپیوتر مشغول بودم که آقایی در رو باز کرد و اومد تو، بعد از سلام و علیک خیلی گرم و گیرایی ، گفت من راستش یک سوال داشتم، میتونم بپرسم؟
گفتم سوالتونو میتونین بپرسین، حالا من بتونم جواب بدم یا نه اونو هنوز نمیدونم!
پرسید شما خسته نمیشین؟
گفتم از چی جناب؟
گفت من ، تقریبا میشه گفت که با شما همسایم، روزی چند بار از جلو مغازه شما رد میشم، هر وقتم که تو مغازه  رو نگاه کردم، شما با این کامپیوتر مشغول بودین!
گفتم بله دیگه، راست میگین اما از چی باید خسته شم؟
گفت شما چشاتون درد نمیگیره؟
گفتم خسته که میشن اما بلاخره اینجا نشستم، کسی هم که نباشه، باید یک کاری بکنم دیگه، میرم تو اینترنت، چهار تا خبری  میخونم ,موزیکی گوش میدم , ایمیل ها رو  چک میکنم! این کار رو نکنم چیکار کنم؟
گفت من خودم قبلا فرش فروشی داشتم چند وقتی میشه که بستمش، میدونین وقتی کسی نمیومد تو مغازه و آزاد بودم چیکار میکردم!
گفتم نه والا ، فقط میدونم که فرش فروشا اینجا وقت آزاد زیاد دارن, چونکه مشتری زیاد تو مغازه های فرش فروشی نمیره!
گفت من با فرشام حرف میزدم!
گفتم، خوب، اونام جواب میدادن؟
گفت بله، همیشه!
گفتم خوب فرشاتون آلمانی حرف میزدن یا فارسی؟
گفت نه، اونا مثل ما قادر به تکلم نیستن اما جور دیگیی با شما رابطه بر  قرار میکنن!
گفتم راستش من هم با تلفنام حرف میزنم اما نه با خود تلفن، بلکه با اونی که اون طرف خطه.
گفت نه دیگه، شما میتونین با اشیا هم حرف بزنین!
گفتم من شنیدم که با گل و گیاه حرف بزنی رشدشون بیشتر میشه  و با حیونام که خیلی ها حرف میزنن، من خودم یک عنکبوت داشتم، کلی باهاش جر و بحث میکردم! اما دیگه با میز و صندلی و فرش و کمد زیاد حرفی برای گفتن ندارم!
گفت شما با همه چی میتونی حرف بزنی، نتیجشم میتونی ببینی! مثلا با همین کامپیوتری که شما شب و روز باهاش مشغولی!امتحانشم  مجانیه!
فردا که اومدی و اول صبحی خواستی روشنش کنی، بهش بگو سلام کامپیوتر جان، خوبی؟ انشالله که روز خوبی با همدیگه داشته باشیم، بعدش ببین این کامپیوتر چه جوری تا شب واست کار کنه!
گفتم این کامپیوتر رو یک عالمه پولشو دادم، بخواد خوب کار نکنه، همچین بزنم تو ملاجش که نفهمه از کجا خورده!
گفت شما حالا این حرف منو جدی نمیگیری اما امتحان کنی، بهش ایمان میاری! شب که میخوای  بخوابی،  به تختت بگو،  تخت عزیز، اجازه میدی من امشب رو با شما سر کنم؟ امیدوارم که زیاد برات سنگین نباشم!  اونوقت ببین چه راحت تا صبح میخوابی! نمیزاره آب تو شکمت تکون بخوره!
گفتم ببین دوست عزیز، من  همین جوریشم عقل درست و حسابی ندارم، وقتی هم که  شروع  کنم به حرف زدن  با در و دیوار و میز و صندلی, دیگه پاک دیوونه میشم!
گفت، شما   چایی که میخوری، فردا که خواستی چایی درست کنی به قوری بگو، قوری جون، صبحت بخیر، اگه زحمتی  نیست یک چایی  میخوام با هم بخوریم، ببین چه چایی واست دم کنه!
یا موقع ریش زدن، با تیغ و فرچه چند تا کلمه خوب رد و بدل کن، ببین اگه ریشتو از هر روز بهتر نزدن!
گفتم ممنونم اما من با همین کامپیوتر و اینترنت، سرم حسابی مشغوله، خیلی هم راضی هستم، شمام اگه زیاد با فرشاتون حرف نمیزدن، شاید الان تو فرش فروشیتون نشسته بودین مجبور نبودن با کتری و قوری چاق سلامتی کنین!
گفت من تنها کسی نیستم که با اشیا حرف میزنه ، خیلی ها اینکار رو میکنن ، اتفاقا یک اصطلاحی    هم برای ما استفاده میکن، اسم خوبیه، الان یادم نمیاد اما شما  اگه تو همون اینترنتی که همش باهاش ور میرین نگاه کنین نوشتست !
یارو ول کن نبود، نمیدونستم چه جوری  از دستش خلاص شم! . گفتم، حالا مهم نیست، این روزا واسه هر چیزی اسمی میزارن  و گروهی و انجمنی تشکیل میدن، من هم از شما ممنونم که فکر من هستین اما هر کسی اون  کاری رو میکنه که بیشتر از انجامش لذت میبره، من دوست دارم همش پشت کامپیوتر باشم، شما دوست دارین با قوری و ریش تراش مشغول باشین، من به شما نمیگم نکنین، شمام منو آزاد بزارین که خودم تصمیم بگیرم!
گفت  شما  تو همون ، چی میگن،  گوله، گوگله،یک جستجو بکنین بنین به ما ها چی میگن!
گفتم من اخه چی بنویسم تو گوگل؟ راستش من علاقه ای هم ندارم که بدونم به اینجور اشخاص  چی میگن، شما اگه بعدا یادتون اومد تشریف بیارین به من بگین!
گفت یک دقم طول نمیکشه،  اگه ممکنه اینو چک کنین!
طرف گیر داده بود چه گیری، منم دیگه خیلی حوصلم از این چرت و پرتا سر رفته بود, گفتم باشه، همین الان!
چند تا دگمه رو فشار دادم و گفتم صبر کنین الان پیداش میکنه.
۲. ۳ تا  دگمه دیگه رو هم زدم و گفتم اها بلاخره  گیرش آوردم!
گفت اصطلاحش چیه،  چی میگن به ما!
گفتم  اینجا نوشته شیزو فرن !
یارو یک کم نگاه کرد و گفت پس بفرمایین  که ما کسخلیم دیگه!
گفتم کسخل که نه!
گفت پس شیزو فرن چی میشه به نظر شما ؟!
گفتم یک خورده از کسخل ، کسخل تر!
هیچی  دیگه نگفت رفت به سمت در  که بره،  گفتم یادتون نره به کارد و چنگالا از طرف من سلام برسونید!

من که نفهمیدم چرا یارو ترش کرد! مگه چیز بدی بهش گفتم؟ خودش ول کن نبود، میخواست بدونه!

Translation in English by Mehdi Amiri the Author

Yesterday, i had an interesting conversation with a fellow countryman. Although it was definitely interesting, it was of a different kind. However, it didn’t end well and our friend left the shop without saying a word, not even goodbye or see you later or something!

I didn’t understand why he got upset. Now I am going to tell you the story,  maybe you can understand what mistake I made.

Yesterday I was sitting in the shop, as usual, working on my computer when a man opened the door and came in.

After saying hello and being very friendly, he asked me if he could ask me a question.

I said he could ask his question, but I didn’t know if I could answer it or not yet.

He said: Don’t your eyes get tired?

I said, Tired from what?

He said, I pass by your shop almost every day. Whenever I look in, you’re always working on your computer.

I said, Yes, that’s true, but what should make my eyes tired?

He said, Don’t they get tired from staring at the computer screen?

I said, Yes, maybe they do, but  If there’s no costumer or no one else around, I have to do something. So, I go online, read some news, listen to some music, check my emails. What else should I do?

he said, I used to have a carpet shop, but I closed it a while ago.

You know what i did , when no one came to the store, and I was free?

I said, No, I don’t know that  but I do know that carpet sellers have a lot of free time here because customers don’t go to carpet shops very often!

He said, I used to talk to my carpets!

I said, Well, did he talk back to you?

He said, Yes, always!

I said, Do your carpets speak German or Persian?

He said, No, they are unable to speak like us humans , but they  establish a different kind of relationship with you!

I said, To be honest, I talk with my phones too, but not with the phone itself, rather with the person on the other end of the line.

He said, No, you can talk to objects too!

I said, I have heard that talking to plants and flowers makes them grow better and faster and some many people talk to animals.

I myself had a spider and used to argue with it all the time!

But I don’t have much to say to tables, chairs, carpets, and closets anymore!

He said, You can talk to everything, and you can see the result!

For example, with the same computer that you’re busy with day and night!

Kosts nothing to try!

When you come tomorrow and want to turn it on in the morning, say to him ” hello my dear, how are you? Hopefully, we will have a good day together” Then see how this computer works for you until night!

I said, I paid a lot of money for this computer. If it doesn’t work well, I’ll hit it so hard that it won’t know where it’s been hit from!

He said, You may not take my word seriously now, but try it and you will be surprised !

When you want to go to sleep at night, tell your bed, my dear bed, may I sleep on you tonight? I hope I don’t weigh too much for you!

Then see how nicely  you sleep until morning! it won’t make your stomach churn!

I said, Look, my dear friend, as it is , I don’t have a sound mind. And when I start talking to walls, tables, and chairs, I become completely insane!

He said, When you make tea, tomorrow, tell the teapot, my dear teapot, good morning. If it’s not too much trouble, I want to have a cup of tea with you.

And then Let’s see what kind of tea it makes for you!

When you shave, exchange a few nice words with the razor and brush and see if they don’t give you a better shave every day!

I said, Thank you, but I’m busy with this computer and the internet. I’m very satisfied. If you didn’t talk much to your carpets, maybe you would be still sitting in your carpet shop now, not having to toast for good health with a teapot and a kettle!

He said, I’m not the only one who talks to objects! many people do this, In fact, we have an expression, a name for these people. It’s a good name. it is on the tip of my tongue , I can’t remember it now but if you search for it on the internet you’ll find it!

The guy was disturbing and I didn’t know how to get rid of him!

I said,  it doesn’t matter. These days they give a name to everything and form groups and forums. I appreciate that you’re worried about me and my eyes  but everyone does what one enjoys most.

I like sitting at the computer all the time, and you like being busy with a teapot and a razor. I’m not telling you what to do and you let me be free to decide for myself!

He said, What do they call it in there, ‘Goole’ or ‘Googleh’ ? Do a search and see what they call us!

I said, What should I search for in Google?

Honestly, I don’t even care what they call people like this. If you remember it later, come  let me know!

He said, It won’t take a minute. If you can, check it out now!

The guy was stubborn  and I was fed up with all this nonsense.

I said, Okay, right now!

I pressed a few buttons and said, Wait, i’ll find it now.

Pressed two or three more buttons and said, Ah, I finally got it!

He asked, What’s the expression? What do they call us?

I said, It says ‘Schizophren’ here!

The guy looked at it for a moment and said, what? , we are idiots!

I said, Not idiots! He said, So what does ‘Schizophren’ means to you, if it’s not idiot?

I said, A little more idiot  than idiots!

He just looked at me, didn’t say a word e and went towards the door.

I said, Don’t forget to say hello to the knives and forks from me!

I don’t understand why the guy got upset. What did I say wrong?

He himself,  wanted to know , how they call them, it wasn’t my Idea

This Post Has 6 Comments

  1. Modir Masule Mahname Toranj

    khyli khandidam =)) behtarin kari ke mishod kard o harfi ke mishod zad ro shoma anjam dadid.

  2. مدیر جان دمت گرم، شمام مثل من با مزه ای ها! 🙂
    دوستان دیگه که زورشون میاد یک کامنت خشک و خالی بزارن! منو بگو که میخوام به اینا خدمات بدم، حالا بذار، یک خدماتی بهشون نشون بدم! 😆

  3. Mehdi Parsnews Amiri

    مدیر جان دمت گرم، شمام مثل من با مزه ای ها! 🙂
    دوستان دیگه که زورشون میاد یک کامنت خشک و خالی بزارن! منو بگو که میخوام به اینا خدمات بدم، حالا بذار، یک خدماتی بهشون نشون بدم! 😆

  4. manouchehr

    🙂 عجب دیالوگی. معمولا پست هاتون رو می خونم. این اواخر خیلی عالی می نویسین. اما طرف چه مقدمه ای ریخته بود واسه رسیدن به هدفش! شما هم که خیلی مودبانه برخورد کردین. احتمالا وقتی داشت می رفت با در و دیوار صحبتی نکرد که برای شمام آشنا باشه؟ 🙂

  5. تشکر میکنم از لطفت و خوشحالم که بعضی از نوشته های ناقابل بنده، مورد توجه شما قرار گرفته!
    :Approve:

  6. Mehdi Parsnews Amiri

    تشکر میکنم از لطفت و خوشحالم که بعضی از نوشته های ناقابل بنده، مورد توجه شما قرار گرفته!
    :Approve:

Leave a Reply