دعوت!

نوشته مهدی امیری  در آگوست 6, 2010

چقدر من این تعارفات ایرانی رو دوست دارم، ۳ روز پیش تو مغازه بودم که خانومی، هم سنّ و سال خانوم خود بنده وارد مغازه شد!
بعد از سلام و علیک گرم و گیرا و جای خانوم بچه‌ها خالی‌ نباشه و انشالا بزودی برگردن و دلتنگی‌‌ها تموم بشه و این حرفا گفت که من امروز خودم اومدم پیشتون که دعوتتون کنم که یک روز یا یک شب، هر جوری که راحت تر هستین و وقتتون اجازه میده تشریف بیارین پیش ما، شامی، ناهاری در خدمتتون باشیم!
گفتم خدمت از ماست خانوم!
  هر چی‌ فکر کردم، اصلا قیافه  خانومه یادم نمی‌اومد رومم نمیشد که ازش بپرسم که شما اصلا کی‌ هستی‌! بی‌ انصاف همشم میگفت شوهرم، یکدفم اسمشو نمیگفت که من بدونم شوهرش کیه!
(more…)

Continue Readingدعوت!

!دوستان قدیمی

دوستان به نظر من بزرگترین خوبی نوروز و ایام عید اینه که آدم دوستان و آشنایانی رو که ممکنه مدت ها ندیده باشه تو این چند روز عید زیارت میکنه و دوباره دیدار ها تازه میشه، خیلی ها تو جشن ها و دید و بازدید ها همدیگر رو میبینن بعضی هام مثل من که مغازه  دار هستن  و دوستان میدونن کجا پیداشون کنن ، این  سعادت در محل کار نصیبشون میشه.
دیروز یکی از آشنایان قدیمی پیشم بود و گرم صحبت بودیم که در باز شد و یکی دیگه  از دوستا وارد شد، اونم خیلی وقت بود ندیده بودم، تا اومدم بهش عید رو تبریک بگم ، دیدم که دوتایی  پریدن به سر و  کول   همدیگه، حالا نبوس کی ببوس! (more…)

Continue Reading!دوستان قدیمی