دوستان من متاسفانه با یک مرض یا شاید بهتره بگم بیماری روانی در حال حاضر دست به گریبانم که داره واسم دردسر ساز میشه!
همونطوری که توعکس میبینین, مرض من اینه که از هر چیزی باید , ۲ تا بخرم, یعنی, نه اینکه خیال کنین ۲ مدل مختلف یا ۲ رنگ مختلف یا ۲ فرم مختلف, نه دقیقا ۲ تا عین هم !
حالا ممکنه شما بگین , خوب این اشکالش چیه, ۲ تا نوشابه خریدی یا ۲ بسته پنیر, ۲ شیشه قهوه ….
نه اینا اشکالی که نداره هیچی , خوبم حتی ممکنه باشه که آدم همیشه اون چیزی رو که لازمش میشه , تو خونش داشته باشه.
موضوع اما فقط به همین چیزا ختم نمیشه , اون اجاق رو میبینین که نوشابه ها رو گذاشتم روش؟ من از همونم ۲ تا خریدم , خریدم که اگه یکوقت این خراب شد , یکی دیگم داشته باشم, الان ۳ ساله آکبند تو زیرزمینه, حتما زنگ زده !
خوب حالا میشه میگفت اینم زیاد اشکالی نداره, شاید اگر نداشتی , چند سال دیگه که این خراب شه , دیگه ممکنه این مدل گیرت نیاد که تو اینقدر ازش راضی هستی !
هفته پیش دوستان, ترازوی آشپزخونه, از این کوچیکای دیجیتال , خراب شد, خیلی ناراحت شدم که یکی دیگه نداشتم, فوارا رفتم ۲ تا دیگه خریدم!
خدا رو شکر کردم که از این ترازو های تو حموم ۲ تا عین هم گرفتم, دیگه همچین بلایی نمیتونه سرم بیاد .
از این آسیاب ها, خورد کن های سبزی و میوه هم از برقی هاش هم از دستی هاش, دو دوتا, چارتا دارم, جای نگرانی نیست !
کاردو چنگال, همیشه ۲ دست, سرویس غذاخوری , ۲ دست , احتماله دیگه, ممکنه یکوقت مهمون بیاد!
حالا آخرین باری که خونه من از ۴ نفر بیشتر مهمون داشتیم, زمان جشن های ۲۵۰۰ ساله بود!
منشاء و مسبب این بیماری رو هم خودم میدونم چیه, قبلا که بچه نداشتم , اینجوری نبودم اما از وقتی که خدا به ما ۲ تا دختر داد که یکی دو سال بیشتر با هم اختلاف سن ندارن, من سعی میکردم, همیشه برای اینا ۲ تا چیز عین هم بخرم که دعواشون نشه و این رفته تو وجود من و تو خون من و دست از سرم ورنمیداره .
۲ تا خربوزه میخرم, ۲ تا هندونه ۲ تا پاپریکا , ۲ تا مرغ, ۲تا خمیر دندون , ۲ تا شامپو, ۲ تا پیراهن ۲تا, شلوار ۲ تا , ۲ تا هندز فری , ۲ تا شارژر , ۲ تا آبپاش, دو تا تقویم …..
هفته پیش خودم دیگه اعصابم داغون شد, صندلی توالت بعد از ۳۰-۴۰ سال خراب شده بود, رفتم اینجا فروشگاهی هست به اسم باوهاوس , اومدم خونه , وسائل رو از ماشین آوردم بالا, دیدم دخترم, چشاش گشاد شد!
گفت بابا چرا ۲ تا صندلی توالت خریدی, مگه مبلمان اتاق نشیمن خریدی, کاشکی اقلا یکدست میگرفتی , یکوقت مهمون میاد, صندلی کم نیاد!
بر طبق عادت , بدون اینکه اصلا حالیم باشه, دو تا صندلی توالت خریده بودم!
واسه اینکه جلودخترم ضایع نشم . نگه بابام دیوونه شده, گفتم , نه باباجون اینو واسه عمو اینا خریدم باید ببرم بهشون بدم, خوب شد گفتی , بزار ببرم بزارم, صندوق عقب یادم نره!
آقا درجا بردم تو زیرزمین قایمش کردم زیر آت و آشغال های دیگه , کسی نبینه !
به هر حال دیگه دوستان, من تصمیم گرفتم, زنگ بزنم آقا هلاکویی, بگم دکتر جان, این مرضه هست شما هر شب ازش میگی, بیماری دو قطبی میگن, چی میگن, من همونو دارم منتها دو جنسیشو!
یعنی اشتباه نکنی دکتر جان, دو جنسیتی نیستم ها , خداییش , از همون یک جنسشم دیگه بین خودمون بمونه, ۳-۴ سانت بیشتر نمونده چه برسه به دوجنس ….
دکتر میگه نه نه نه, صبر کنین, صبر کنین, بچه چندمی, چند تا خواهر برادرین , چی خوندی ,چند سالته, چه میکنی؟
تا دهن باز کنم بگم, بچه دهم از ۱۴ تا خواهر برادر , مهندسی کامپیوتر نرم افزار, ۶۶ سالمه, هیچ کاری هم نمیکنم, صبح تا شب تو فیسبوک چرت و پرت مینویسم , حتما قطع میکنه, خیال میکنه دستش انداختم!
شما میگین دکتر میتونه کمکم کنه دوباره یک جنسی بشم ؟! 
