دوستان واقعا همه چی عوض شده, دیروز طبق معمول همه روزه رفتم لب این کانال دانوب, بغل خونمون, قدم بزنم , ۲-۳ کیلومتری که رفتم, خواستم, استراحتی بکنم و خستگی به حساب درکنم و آماده شم برای رتق و فتق کیلومتر های بعدی .
آقا اومدم بشنینم رو نیمکت دیدم یک بی همه چیزی اینو گذاشته رو نیمکت , آقا ما رو داری , چیزی که شما یکعمر با اون علاقه و حرص و ولع میخوردی و نوش جون میکردی با این شکل و شمایل, صاف زل زده تو چشات !
آقا من که دیگه هر وقت از اینا ببینم اشتهام کور میشه, شما رو نمیدونم , به خوردنی هاهم دیگه نمیشه اطمینان کرد!
میگن بلا نسبت , دور از جون, بی ادبی نباشه, هر چیزی رو آدم نباید بزاره تو دهنش, راست گفتن بخدا, از قارچ هم دیگه باید ترسید !