چند روز پیش هموطنی تشریف آورده بود پیشم و میخواست تلفن آیفون ٥ بخره و به گفته خودش ببره برای پسرش، ایشون تاجر فرش بودن در بازار تهران.
پرسید این آیفونای شما چنده ؟
گفتم: ٦٢٩ تا .
پرسید: یورو ؟!
گفتم: یورو دیگه، تومن که ما اینجا نداریم!
گفت، بابا انصافم خوب چیزیه، اینا که ایران خیلی ارزون تره! یورو الان ٥ تومنه! میشه بالای ٣ میلیون!
گفتم، ایران آیفون ٥ کجا دارن تو این تحریم ها؟!
گفت، ببین دوست عزیز، شما ها تو اروپا و امریکا نشستین، واسه خودتون داستان سرایی میکنین، من خودم تهران زندگی میکنم، کسب و کارم اونجاست ، خیالتونو راحت کنم، تو ایران هر چی که بخواین هست، از شیر مرغ گرفته تا جون آدمیزاد ، همه چیزم نصف قیمت اینجا، اینجا بابا سر گردنست!
شما هر چی خواستی که اینجا پیدا نشد، تشریف بیار ایران همه جا ریخته، من نمیدونم شما ها تو خارج چه اسراری دارین که ایران رو جوری نشون بدین که انگار قحطیه ! نه برادر من شما ها ناراحت ما نباشین، یه سر بیا ایران زندگی ها رو ببین، اونوقت دیگه اسم اروپا رو هم نمیبری ، این چیزایی هم که شما میشنوین همه داستانه! شما اینورآبی ها، حالتون رو بکنین تو کافه ها و رستوران ها و کاباره ها ،ویسکی و کنیاک و ودکاتون رو برین بالا و غصه ما رو هم نخورین، ما وضعمون از شما ها بهتر نباشه، بد ترم نیست! فت و فراوونی که در ایران هست، هیچ جای اروپا نیست برادر من!
حالام چونکه نمیخوام دست خالی برگردم، یک تخفیف کلی بده یکی از گوشی هاتو بگیرم برم، مالیاتشم ، خودت همین جا کم کن!
گفتم عزیز من، ما قالی که نمیفروشیم، اینا قیمتاش مشخصه ما ٦٢٠ تا میخریم ٦٢٩ تام میفروشیم، فرش که نیست که ٥٠٠ در صد بکشیم روش ٥٠ در صد تخفیف بدیم بازم ٢٠٠ در صد روش بخوریم!
گفت:ببین اهل معامله نیستی ها، ما کسی رو نمیزاریم دست خالی از حجرمون بره بیرون!
گفتم، شما درست میفرمایین اما سیستم اینجا فرق میکنه، ٦٢٩ تاست، دوست دارین بدم خدمتتون!
گفت سر گوشی که معاملمون نشد مام فردا عازمیم و داریم برمیگردیم، چند بسته پسته با خودمون آورده بودیم، البته واسه خودمون و نه برای فروش اما ٢ بستش مونده و دیگه بار اضافی هم با خودمون نمیخوایم برگردونیم، پسته هاشم اعلا و درجه یکه، اینا رو هم میدیم خدمت شما که هم ما بارمون سبک تر شه و هم شما دم عیدی بی پسته و آجیل نمونین!
٢ جعبه پسته گذاشت رو میز گفت قابلی نداره!
گفتم صاحبش قابله، چند هست این پسته ها؟
گفت من عرض کردم که قابل شما رو نداره اما حالا که اسرار میکنین، شما ٢٠ تا بدین، همون قیمتی که خودمون، ایران خریدیم، خدا بده برکت!
پرسیدم واسه ٢ تاش ؟
گفت نه عزیز من بسته ای! حالا نوبت من بود که بپرسم، یورو؟!!!
بسته ها رو نگاه کردم دیدم ٣٠-٤٠ تا بیشتر تو هر جعبه ای نیست، گفتم تا وقتی که من ایران بودم، پسته ها رو کیلویی میفروختن، حالا مثل اینکه دونه ای میفروشن! اونم دونه یی…… فرمودین یورو چند بود؟! ٥٠٠٠ تومان؟ پسته دونه ای ٣٥٠٠ تومان، راستش از گلوی من پایین نمیره!
این بسته ها نیم کیلو پستم توش نیست، یعنی پسته تو ایران کیلویی ٢٠٠ هزار تومنه؟!
گفت چی خیال کردی، ایران که مثل اینجا نیست که هرچی دلت بخواد دم دستت باشه، شما مثل اینکه خیلی وقته که ایران نبودی! شما ها اینجا نشستین، همه چی هم واستون آمادست، گوشت و مرغ و نون و برنج و هر چی هوس کنی ، از هر کدومشم هزار رقم !
ایران عزیز من ، باید واسه یک مرغ نصف روز تو صف وایستی، تازه کیلویی ٨ تومن هم بدی! نون دونه ١٠٠٠ تومنه برادر من، کجای کاری شما، اونم نونی که جلو سگ بندازی بلانسبت، در میره! شما ٢ هفته بیا ایران، از زندگیت بیزار میشی! مردم باید روزی ٣ جا کار کنن که فقط بتونن، اجاره خونشونو بدن! ملت میرن خونه همدیگه مهمونی، قند و چاییشونو با خودشون میبرن!
شما اینور آبی ها، نفستون از جای گرم در میاد!
گفتم این حرفای امروز شما ، منو عجیب گیج و سر در گم کرد! الان من با مشکل بزرگی روبرو شدم!
پرسید با چی مشکل دارین شما ؟!
گفتم راستش من الان تو فکر اینم که امشب که میرم تو کافه و کاباره ، ویسکی و کنیاک و شامپاین میخورم مزشم شراب و آبجو،به حال شما اونور آبی ها اشک بریزم یا به شما ها حسودی کنم و به بدبختی و بیچارگی خود ما ، اینور آبی ها زار زار گریه کنم!
سلام.خیلی خندیدم.اگرهمش واقعی باشه که چه ماجرای جالبی.یک انسان درعرض یک دقیقه 180 درجه درجازده….
بالاخره آخرش چی شد؟مردم توایران خوشبخت وهمه چی آرومه گل وبلبله یا……………..اونورهمه اینها؟؟خیلی جالب بود. ببین امیرآقااین صحفه باتمام اذیتاش شماروکرد نویسنده طنز بده؟؟توروخدا بده؟
مهدي جان طرف شانس آورد كه من اونجا نبودم ! وگرنه با پس گردنی مينداختمش از مغازه بيرون ! 👿
والا نسیم جان من هم بخاطر همین چیزاشه که ول کن این سایت نیستم ، تا جایزه نوبل نویسندگی رو بهم ندن دست بردار نیستم! 😆
کیان جان ، واقعا که جای تو خالی بود که مرتیکه رو با لگد بندازیش بیرون از مغازه! باور کن بخاطر همین بوقلمون صفتی و رنگ عوض کردنامونه که به این روز افتادیم دیگه! 🙁
آخییی پسته خندان هم گریان شد!
امسال بیشتر مردم تحریم کردن آجیل بیچاره آجیلی فروشها
سلام آقاي مهدي عزيز و گرامي
حال و احوال ؟ خوشحالم كه مثل هميشه طنز قشنگت را داري پارميس و لاريساي عزيز چطورند ؟ از طرف من ببوسشون
دلم هم خيلي برايتان تنگ شده.
رویا جان ، بابا کجایی، پارسال دوست و امسال آشنا!
من فکر کردم که تو دیگه ما رو بلکل فراموش کردی، نه حالی ، نه احوالی، نه تبریک سال نوی ! بابا چطور هستی تو اصلا؟!
سهند عزیز چطوره خوبه؟ عیدت مبارک، سال نوت مبارک، چه خبر؟ چه حال چه احوال؟
اتفاقا تو این ایام عیدی یاده شما ها بودم و حتی میخواستم که از طریق ایمیل عید رو بهت تبریک بگم اما گفتم بازار، ببینم این دوستان قدیمی اصلا یادی از ما میکنن!
خدا رو شکر که بلاخره ، سری به ما زدی! امیدوارم که خوب و خوش و سلام باشی.
پارمیس و لاریسا هم خوبن، لاریسا کوچولو فردا تولدشه، شش سالش میشه، چند ماهه که هر روز میپرسه، چند شب دیگه باید بخوابم تا تولدم بیاد!
امشب زود رفته خوابیدی که صبح بلند شه و دیگه ٦ باشه 😆
سلام مهدي جان بابا من چند بار ايميل دادم اما تو جواب ندادي
گفتم سرت شلوغه ، ولي جالبه سهند هم ديروز تولدش بود و 13 سال را تمام كرد ، من هم راستش خيلي دلم برايتان تنگ شده و هميشه با سهند حرف شماها را مي زنيم و يادتان مي كنيم، دلم براي همه ي شما ها تنگ شده ، راستي از آقا رضا چه خبر؟ اگر ديديش سلام من رو برسون و از خودت برايم خيلي بنويس تا بدون چكار مي كني ؟ از ندا جون چه خبر ؟
و كيان چطوره ؟ خيلي دوستان دارم و دلم برايتان تنگ شده
آخ يادم رفت لاريسا را ببوس و تولدش را تبريك بگو از طرف من
پارميس را هم ببوس
سلام رویا جان، یعنی واقعا میخوای بگی که سهند و لاریسا در یکروز متولد شدن؟!! خیلی عجیبه، پس دیگه حتما داماد خودم باید باشه!! 😆
به سهند عزیز و گل سلام برسون و بگو که خیلی وقتا یادش میوفتم و دلم برای جفتتون خیلی تنگ شده.
ندا که خیلی وقته دیگه ما رو ترک کرده، مرجان عزیز، هست و بعضی وقتا سری بهمون میزنه، الان فکر کنم رفته مسافرت نوروزی! کیان هم که خدا رو شکر هست و مثل همیشه با هم در تماسیم و از حال همدیگر با خبر.
رویا جون، خیلی چیزا عوض شده و خیلی چیز های دیگر هم در بزودی عوض خواهد شد که انشالله در ایمیل برات خواهم نوشت، سلام برسون و با ما در تماس باش 🙂
سلام به همه دوستان بویژه آقا مهدی.
آقا دست شما درد نکنه. اتفاق بسیار جالبی بود! ما یاد گرفتیم هرجا میریم طوری بریم و برگردیم که پول سفرمون دربیاد!!! این بابا هم حتما میخواسته خرج سفرش دراد!!! D: آخیییی! دلم کباب شد براش!
سجاد جان، سلام به شما، دلتنگت بودیم، انشالله که خوب و سر حال باشی، هموطنا ماشالله زرنگن، همه که مثل من پخمه نیستن! 🙁
kheyli jaleb bud.
سلام آقای مهدی عزیز ، دقیقا دختر شما و پسر من هر دو در یک روز به دنیا آمدند و هر دو بچه های سال 2000 هستند
پسر من دقیقا مارچ 2000 به دنیا اومده .
عزیز حتما برایم ایمیل بزن و مفصل برایم تعریف کن منتظر ایمیل تو هستم
دخترها را ببوس
من هم همینطور آقا مهدی عزیز. سر میزدم اما سیستم من گویا تو ثبت نظر مشکل داشت.
اختیار دارین آقا مهدی!!! این چه فرمایشی!؟ بلانسبت.
تولد گلتون رو هم تبریک میگم. انشاالله همیشه سبز باشن.
حتما برات ایمیل میفرستم رویا جان .
ممنونم سجاد جان، انشالله که شمام همیشه شاد پاینده باشین.:)
چقدر خوشحالم که رویا جونم هستن….
ولی باورم نمیشه که تولد منم همون روز تولد گل های شماست…..!!!!
جدی هر دوشون 15 فروردین 4 اپریلن…..؟؟؟؟!!!
تولدمون دسته جمعی مبارک!!!!!
به هر دوشون لاریسای عزیز و سهند جان تبریک میگم….
شوخی نکن مرجان جون، کم کم دیگه دارم خیال میکنم که منو دارین فیلم میکنین! برم منم یکبار دیگه شناسناممو بیبینم شاید خود منم ٤ آپریل به دنیا اومدم! 😆
شما دوست دارین ببینی حرفی نیست….
ولی من پارسال هم بتون گفته بودم یادتو نیست…. 🙂
من مرجان جون اگر هم گفته بودی، یادم رفته بود! به هر حال تولدتو و تبریک میگم و انشالله تولد ١٢٠ سالگیتو با هم جشن بگیریم! 😆