ارسالشده در نوشتههای بابی در آوریل 17, 2009
دیروز جاتون خالی رفته بودم ظهر واسه نهار، نمیخوام راجع به خوبی و بدی غذا ( که اتفاقا خیلی هم خوب بود!) صحبت کنم،چونکه خداییش هر چی خوبم باشه به پای غذاهای خونه که خانومای فداکار ایرانی زحمت میکشن و درست میکنن نمیرسه!( اینم منباب احتیاط که اگه یکوقت خانومم خوند، بگه به به چه مرد مهربونی! )
بله داستان اصلا چیز دیگس، وقتی که رفتم رستوران دیدم چند تا از آشناها که همگی طبق معمول ظهرا اونجا جم میشن، نشستن و جوونی رو هم که نزدیک اونا نشسته بود سوال پیچ میکردن، هر چند ثانیه یکبار هم صدای قهقه خندشون فضائ رستوران رو پر میکردا! جونک ، پسری بود حدود ۲۰-۲۱ساله ، خیلی مریض به نظر میرسید، سرش هی میفتاد پایین و هی سعی میکرد سرشو بالا نگهداره، پرسیدم، چه شه این بابا مریضه؟ جایی که کمکش کنین مسخرش میکنین؟ گفتن مریض چی چیه بابا ، نمیفهمی یارو چشه؟ گفتم نه والا، اگه میشه مارو هم روشن کنین، من فکر میکنم این آقا احتیاج به کمک داره، یکیشون گفت تو یا خودتو میزنی به اون در یا مارو خیلی ببو گیر آوردی، تو یعنی نمیفهمی که یارو معتاده؟ گفتم نه والا من نه پدرم معتاد بوده نه مادرم نه تو فکو فامیلمون تا حالا، خدا رو شکر همچین چیزی داشتیم! گفت پس تو حتما تازگیها ایران نرفتی، ایران نصف جوونا معتادن! گفتم بابا من هم تو روزنامهها و اینترنت دیدم که اعتیاد یکی از بزرگترین معضلات شده تو وطن ما اما دیگه باور اینکه نصف جوونا معتاد باشن واسم یک خورده مشکله، ما ایرانیها خیلی دوست داریم تو هر چیزی مبالغه کنیم، پنج دقه که منتظر کسی هستیم، میگیم کجایی بابا ۲ ساعت اینجا واستادم؟ طرف یک خونه داره، میگم یارو پولش از پارو بالا میره! یکی که یک دوست دختر داره، میگیم نصف دخترای شهرو ترتیبشونو داده! اما حقیقتا ، کار درستی نیست که بیایم نصف جوونای ایرانی رو معتاد معرفی کنیم!
یکی ور داشت گفت آره بابا شما راست میگی غذاتو نوش جون کن برو سر کارت، دیرت نشه، ما اصلا تو مملکت گل و بلبلمون هیچ مشکلی نداریم!
جوجه کبابش خوشمزه بود؟ دوغش چسبید؟ بدشم همه با هم زدن زیر خنده!
گفتم ، به احتمال زیاد شما حق دارین ، وقتی میگین که من زیاد با مسائل ایران آشنا نیستم، من چندین دهه از ایران دور بودم اما شما که اینقد در جریان مشکلات ایرانیها هستین و نگران هموطنایین، فکر میکنین که راه حل مشکل اعتیاد ما ایرانیها اینه که یک بدبخت فلک زدهیی مثل این جوونو گیر بیاریم، مسخرش کنیم، بخندیم بهش، اونوقت مشکلشو حل کردیم؟ به قول شاعر
مردی نبود، فتاده را پای زنی
گر دست فتاده را گرفتی مردی!
شما عزیزان نمیخواد مشکل ایرانیها رو حل کنین، بذارین من جوجه کبابمو بخورم، این جوون هم تو خماری خودش باشه، هموطن هام تو ایران، خودشون یک خاکی به سر خودشون میریزن، شما زیاد خودتونو ناراحت نکنین، مرا بخیر تو امید نیست، شر مرسان!
View Comments
دلم برا طفلی جوونه سوخت. واقعا چه حیفه جوون سالم و پاک بخاطر مصرف یک مشت آشغال به این حال و روز بیفته که نتونه سرشو راست نگه داره.
متاسفانه آدمها تا توی یک منجلاب نیغتند اصلا باورشون نمیشه که سقوط چقدر راحت و ناگهانی پیش میاد. همش میگن داستان ما با بقیه فرق داره اما بعدش میبینند نتیجه ش همون بوده که برای بقیه هم پیش اومده .
در ایران تازگیها بخاطر محدودیتهایی که داریم ، جوونها خیلی سعی میکنند به قول معروف به سبک اروپایی مهمونی بگیرند ، لباس بپوسند و رفتار کنند در حالیکه طرف از مزه مثلا ویسکی حالش بهم میخوره اما با هر جون کندنیه سر میکشه که بگه بعلللله من هم خوردم مست هم کردم الان من اروپایی شدم با کلاسم . یا به زور دود سیگارو میفرسته توی شش هاش که بگه منم بعله یا بعدشم قرصهای اونجوری و هزارتا کوفت و زهرمار.
در حالیکه کوچکترین اطلاعی از فرهنگ اروپایی نداریم. بابا ملت اروپا از صبح تا شب درس میخونند یا کار میکنند و وقت تفریح و کار و درسشون رو تنظیم میکنند و اینجوری نیست که از صبح در حال رقصیدن و عیش و نوش باشند.
هر چیزی جای خودشو داره . من نوعی اگه وضع مالیم خوب نیست دیگه نباید اوضاعمو بدترش کنم که خرج دوا و مواد و ... هم بیفته روی دستم . ما ایرانیها درسته که الان وضعیت اقتصادیمون واقعا افتضاح شده اما خودمون هم داریم به این وضع کمک میکنیم. با این اوضاع خراب هنوز دست از اسرافکردن ور نداشتیم هنوز واسه هم کلاس میذاریم و ... .
حالا کمک کردن به همنوع پیشکش.
ندا جان با حرفات کاملا موافقم، اگه اروپایی ها اینجوری که بعضی از هموطنان فکر میکنن زندگی میکردن که اینام الان باید حال و روزشون از ما باد تر بود!
تو ایران خیال میکن که همه اینا صبح تا شب مستن! نه بابا اینا مثل سگ کار میکنن، کارشون هم اگه جدی نمیگرفتن مثل ما ایرانی ها که امروز مردمشون به اینجا نمیرسیدن!
من هر وقت میران ایران، همه ازم میپرسن اونجا چی میزنن؟! میگم من از کجا بدونم اونایی که من باهاشون سر و کار دارم چه ایرانی و چه اروپایی کم کم دیگه سیگار معمولی هم نمیکشن ، تو ایران ملت واسه خودشون داستان میسازن!
ندا جان با حرفات کاملا موافقم، اگه اروپایی ها اینجوری که بعضی از هموطنان فکر میکنن زندگی میکردن که اینام الان باید حال و روزشون از ما باد تر بود!
تو ایران خیال میکن که همه اینا صبح تا شب مستن! نه بابا اینا مثل سگ کار میکنن، کارشون هم اگه جدی نمیگرفتن مثل ما ایرانی ها که امروز مردمشون به اینجا نمیرسیدن!
من هر وقت میران ایران، همه ازم میپرسن اونجا چی میزنن؟! میگم من از کجا بدونم اونایی که من باهاشون سر و کار دارم چه ایرانی و چه اروپایی کم کم دیگه سیگار معمولی هم نمیکشن ، تو ایران ملت واسه خودشون داستان میسازن!
من چند سال پیش یکمدتی رفتم کلاس زبان آلمانی . بعد استادی داشتیم دوسه سال انگلیس و 20 سالم آلمان زندگی کرده بود فوق لیسانس شیمی داشت و توی یک جایی که اسم نمیبرم بطور موقت کار گرفته بود و درکنارش شبها میامد تدریس زبان. بعد واقعا خدا خیرش بده هر درسی که میداد کلی هم کنارش مطلب از اونجا بهمون میگفت که کجا اغذیه ارزونتره . بلیط کدوم ساعت نصف قیمته ، کجا لباسهای ارزون گیر میاد و ... درست مثل اینکه الان بخوایم پاشیم بریم آلمان و مقرون به صرفه زندگی کنیم . بعد این آقا بسیار ساده لباس میپوشید . یک تی شرت (البته تابستون بود) یا یک پیرهن ساده و شلوار جین و ... . بعد دوستان میگفتن وای چرا اینقده خسیسه و هرکی این همه مدت اونجا بوده الان باید هر جلسه یک دست کت سلوار یا لباس جدید بپوشه ، چرا همش درمورد چیزای ارزون و زیرقیمت اطلاعات میده و .... با خودم میگفتم آخه خنگولا این اگه قرار بود مثل ماها فقط بخاطر حرف و حدیث دیگران زندگی کنه که الان به این جاها نرسیده بود.
این بابا بعد از یکسال دوباره ایران رو ترک کرد و به قول معروف رفت که دیگه پشت سرشم نگاه نکنه.
منظورم اینه که ما ایرانیها متاسفانه فقط مصرف کننده هستیم و هیچ وقت سعی نکردیم بفهمیم گاهی اوقات باید این غرور و تکبر مسخره رو کنار بذاریم و واسه خودمون زندگی کنیم.